سانس آخر روز سه شنبه به اثر جدید رسول صدرعاملی کارگردان خوشنام ایرانی اختصاص داشت. «زیبا صدایم کن» تازه ترین اثر این کارگردان کهنه کار سینمای ایران از ساعت هفت در کاخ جشنواره روی پرده رفت، فیلمی که با توجه به نام کارگردان اثر باعث شد تقریبا جایی برای نشستن در سالن میلاد باقی نماند و همچنین در بیرون از سالن صف های طویلی برای حضور در کاخ جشنواره به وجود بیاید.
آخرین حضور صدرعاملی در جشنواره به سال 1401 باز می گردد، زمانی که صدرعاملی در قامت تهیه کننده فیلم خوش ساخت جنگل پرتقال در این جشنواره حضور داشت. فیلمی به کارگردانی آرمان خوانساریان که مورد توجه منتقدان قرار گرفت و حتی در اکران عمومی نیز در میان تعداد زیاد کُمدی توانست فروش قابل توجهی کسب کند. صدر عاملی در جشنواره سی و هشتم نیز به عنوان کارگردان حاضر نشد بلکه «شنای پروانه» را به کارگردانی محمد کارت برای حضور در جشنواره فجر آماده کردند، فیلمی استخوان دار و خوب که نه تنها در فجر توانست 6 سیمرغ را از آن خود کند بلکه در سینماهای مردمی نیز با استقبال قاب توجهی روبرو شد و مردم بسیار از این ساخته راضی بودند.
آخرین حضور صدرعاملی در جشنواره فیلم فجر به عنوان کارگردان به جشنواره سی و هفتم برمیگردد. «سال دوم دانشکده من» فیلمی که صدرعاملی را چند پله به عقب برد، شاید غیبت حدودا هفت ساله او در جشنواره و همچنین روی آوردن به تهیه کنندگی صرفا بخاطر ساخت این فیلم بود. فیلمی که به اعتقاد بسیاری از منتقدان پایان دوران اوج صدرعاملی بود و نتوانست آن طور که باید و شاید نظر مردم را به خود جلب کند.
رسول صدرعاملیِ سینما را می توان غلامحسین پیروانیِ فوتبال دانست، هر دوی آنها در پیدا کردن استعداد، تبحر خاصی دارند. شاید خیلی از مخاطبان سینما خبر نداشته باشند که بازیگرانی همچون ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی برای اولین بار مقابل دوربین رسول صدرعاملی رفتند و بازی در اثر او به سکوی پرتابی ابدی برای آنها تبدیل شد و توانستند خیلی زود به واسطه درخشش در فیلم های صدرعاملی، به چهره های مطرح سینمایی تبدیل شوند. همین خصوصیت صدرعاملی کافی است که او را یکی از بهترین کارگردان های پنجاه سال اخیر سینمای ایران بدانیم، کارگردانی که علاوه بر فیلم هایی درست و حسابی و خاطره ساز، چندین آکتور را به سینمای ایران معرفی کرده است.
بگذریم، زیبا صدایم کن 120 دقیقه بود، فیلمی درباره مقام پدر، فیلمی که قطعا می تواند یکی از بهترین های جشنواره امسال لقب بگیرد و حتی برای صدرعاملی سیمرغ به همراه بیاورد. زیبا صدایم کن یک مشخصه اصلی داشت، بازیگر نقش اول آن دقیقا یادآور ابتدای راه علیدوستی و آهنگرانی بود که برای اولین بار در دختری با کفش های کتانی و من ترانه 15 سال دارم مقابل دوربین صدرعاملی حاضر شدند. به عینه ژولیت رضاعی قابلیت تبدیل شدن به یک ستاره سینمایی را دارد. ژولیت از آن دست نوجوانانی است که به راحتی با نقش ارتباط می گیرد و همان طور که در کلیت کار مشهود است برای پارتنر خود مشکلی ایجاد نمی کند و به قول سینمایی ها با او همراه است و بده بستان دارد.
محتوای اثر صدرعاملی آدم را به یاد کارهای قبلی او می اندازد. نمی توان منکر شد که در اکثر خانواده های ایرانی، نقش پدر و پشتوانه بودن آن نقشی انکار نشدنی است و خانه و خانواده با وجود پدر گرما دارد؛ حال تصور کنید که دختری نوجوان و 16 ساله از همان ابتدای زندگی بدون مادر و دور از پدر سعی می کند برای بقا بجنگد و در جامعه ای که گرگ های گرسنه منتظر کوچکترین موقعیت برای دریدن شما هستند باید به سالم ترین صورت ممکن زندگی کرد و از آن سربلند بیرون آمد. امین حیایی در نقش پدری مستاصل که به دلیل مشکلات روحی ناشی از زندگی مشترک با همسر تقریبا یک دهه در آسایشگاه روانی بستری است، همچنان دغدغه حضور در کنار دخترش را دارد، دختری که تقریبا هیچگاه در کنار آن نبوده و او به صورت یک نفره تمامی مشکلات خود را پشت سر گذاشته است.
محتوای فیلم و فیلم نامه بسیار سر راست، صدرعاملی اصلا قصد ندارد که مخاطب را به بیراهه ببرد. امثال این داستان به صورت عینی در جامعه امروز ما وجود دارد و از لحاظ سینمایی می توان زیبا صدایم کن را یک فیلم رئال خطاب کرد. صدرعاملی در این اثر سعی دارد که سختی های زندگی به صورت انفرادی آن هم به جبر، تاثیر زندگی مغشوش مشترک بر آینده فرزند و همچنین تلاش پدر که همیشه برای فرزند یک پشتوانه است برای جبران مافات را به تصویر بکشد که الحق والنصاف توانسته به خوبی در مدیوم سینما این معضلات را به تصویر بکشد به گونه ای که به در شعاری بودن دچار نشود و حتی بتواند مخاطب را وادار کند که روایت فیلم نامه را دوست داشته باشد و با آن ارتباط برقرار کند.
به دلیل سر راست بودن فیلمنامه هر سخن اضافه ای که در این مطلب گفته شود در تله اسپویل گرفتار خواهیم شد پس به همین دلیل از زیاده گویی در خصوص فیلمنامه و همچنین خط روایی داستان پرهیز می کنیم. بازی ها به شدت قابل قبول است، به جرات می توان گفت امین حیایی در نقش یک بیمار روانی یکی از بهترین بازی های کارنامه هنری خود را انجام داده و با فرو رفتن در نقش کاراکتری باورپذیر را به مخاطبان عرضه کرده است. امین حیایی که شاید اکثر مخاطبان سینما او را با نقش هایی کُمدی به یاد بیاورند شاید خبر نداشته باشند که این بازیگر در نقش های جدی نیز خوش درخشیده است. درخونگاه، شعله ور و برف آخر تنها گوشه ای از هنرنمایی های این بازیگر در عرصه سینمای ملودارم است که به راحتی توانسته از پس پیچ و خم های این نقش ها بربیاید و برای عاشقان سینما خاطره سازی کند. امین حیایی از ابتدا تا انتهای زیبا صدایم کن روی یک نوار نازک حرکت می کند به این تعبیر که هرگونه کم و کاستی و یا غلو می توانست او را از روی نوار به پایین بیندازد و علاوه بر خدشه دار کردن رزومه بازیگری، کل اثر را به خطر بیندازد. صدرعاملی با سرمایه گذاری روی امین حیایی و با علم بر کارآمد بودن او توانسته اثری بسازد که شاید بتواند با تکیه بر هنرنمایی حیایی حتی در اکران عمومی نیز موفق باشد.
کانون پرورش فکری کودک و نوجوان امسال در جشنواره فیلم فجر دو اثر داشت که زیبا صدایم کن توانست تجربه تلخ تماشای چشم بادومی را بشورد ببرد.
«زیبا صدایم کن» برخلاف دیگر کارهای صدرعاملی که با محوریت دختران نوجوان و جوان ساخته شده، فیلم پرامیدی است که حفرههای پرچالش و عمیقی ندارد. نمیخواهد سیاهنمایی کند و در صحنههایی چون ماشین گشت ارشاد، فانتزی را در قالب حرکات و البته جنس دیالوگها، به خورد مخاطب میدهد. بنابراین برخلاف آنچه تاکنون در آثار مشابه فیلمساز دیدیم، دوربین چندان به درونیات قهرمان دختر خود نزدیک نمیشود و تلاش میکند تا با آسیبشناسی مشکلات اجتماعی که برای وی وجود دارد، به یک راه نجات امیدبخش برسد. بیش از هشتاد درصد تصویربرداری زیبا صدایم کن در خیابان و کوچه و پس کوچه ثبت شده و از این حیث نمی توان آن را جزو فیلم های آپارتمانی و تک لوکیشنه طبقه بندی کرد. با اذعان و اقرار خود رسول صدرعاملی فیلمبرداری این اثر آن هم در خیابان شلوغ ولیعصر تهران یکی از مهم ترین چالش های کارنامه کاری او بوده، با این وجود نتیجه ای که در نهایت روی پرده به مخاطب ارائه می شود کاملا منطقی و قابل قبول است. برخی از فیلم هایی که در خیابان فیلمبرداری می شوند معمولا به دلیل کار سخت و مواجهه با مردم سعی می کنند کمترین تایم را برای تصویربرداری انتخاب کنند و معمولا بعد از یک یا دو برداشت، سعی می کنند پلان مورد نظر خود را از بین بد و بدتر انتخاب کنند ولی صدرعاملی مشخصا برای برداشت پلان ها زحمت فراوانی را به جان خریده است. تک به تک پلان ها از لحاظ بصری و سینمایی و حتی از لحاظ محتوایی و میزانسن با خط روایی فیلمنامه همخوانی ندارد و نمی توان از آن ایرادی گرفت و همین موضوع باعث شده که حتی دقایق زیاد پرسه زنی امین حیایی و رضاعی در خیابان برای بیننده خسته کننده به نظر نرسد و این یک پوینت مثبت در ایجاد و خلق یک اثر سینمایی محسوب می شود.
«زیبا صدایم کن» اتفاق مهم سینمای صدرعاملی پس از ۲ دهه است. از آن دست کارهایی که میتواند جریانسازی مطلوبی را در نوع داستانگویی ایجاد کرده و مخاطب را همپای قهرمانانش، وارد داستان کند. حال خوبی که از شیوه فیلمسازی و داستانگویی ساطع میشود، در کمتر تولیدات این سالهای سینمای ایران تجربه شده و از این رو، اغراق نیست اگر «زیبا صدایم کن» را بهعنوان یکی از آثار متفاوت این سالهای سینمای ایران قلمداد کنیم. به احتمال زیاد، اتفاقهای خوبی برای این فیلم علیالخصوص در شاخههای فیلمنامه، کارگردانی، بازیگر زن و مرد، تدوین و... در شب اختتامیه رقم خواهد خورد.
آخرین حضور صدرعاملی در جشنواره به سال 1401 باز می گردد، زمانی که صدرعاملی در قامت تهیه کننده فیلم خوش ساخت جنگل پرتقال در این جشنواره حضور داشت. فیلمی به کارگردانی آرمان خوانساریان که مورد توجه منتقدان قرار گرفت و حتی در اکران عمومی نیز در میان تعداد زیاد کُمدی توانست فروش قابل توجهی کسب کند. صدر عاملی در جشنواره سی و هشتم نیز به عنوان کارگردان حاضر نشد بلکه «شنای پروانه» را به کارگردانی محمد کارت برای حضور در جشنواره فجر آماده کردند، فیلمی استخوان دار و خوب که نه تنها در فجر توانست 6 سیمرغ را از آن خود کند بلکه در سینماهای مردمی نیز با استقبال قاب توجهی روبرو شد و مردم بسیار از این ساخته راضی بودند.
آخرین حضور صدرعاملی در جشنواره فیلم فجر به عنوان کارگردان به جشنواره سی و هفتم برمیگردد. «سال دوم دانشکده من» فیلمی که صدرعاملی را چند پله به عقب برد، شاید غیبت حدودا هفت ساله او در جشنواره و همچنین روی آوردن به تهیه کنندگی صرفا بخاطر ساخت این فیلم بود. فیلمی که به اعتقاد بسیاری از منتقدان پایان دوران اوج صدرعاملی بود و نتوانست آن طور که باید و شاید نظر مردم را به خود جلب کند.
رسول صدرعاملیِ سینما را می توان غلامحسین پیروانیِ فوتبال دانست، هر دوی آنها در پیدا کردن استعداد، تبحر خاصی دارند. شاید خیلی از مخاطبان سینما خبر نداشته باشند که بازیگرانی همچون ترانه علیدوستی و پگاه آهنگرانی برای اولین بار مقابل دوربین رسول صدرعاملی رفتند و بازی در اثر او به سکوی پرتابی ابدی برای آنها تبدیل شد و توانستند خیلی زود به واسطه درخشش در فیلم های صدرعاملی، به چهره های مطرح سینمایی تبدیل شوند. همین خصوصیت صدرعاملی کافی است که او را یکی از بهترین کارگردان های پنجاه سال اخیر سینمای ایران بدانیم، کارگردانی که علاوه بر فیلم هایی درست و حسابی و خاطره ساز، چندین آکتور را به سینمای ایران معرفی کرده است.
بگذریم، زیبا صدایم کن 120 دقیقه بود، فیلمی درباره مقام پدر، فیلمی که قطعا می تواند یکی از بهترین های جشنواره امسال لقب بگیرد و حتی برای صدرعاملی سیمرغ به همراه بیاورد. زیبا صدایم کن یک مشخصه اصلی داشت، بازیگر نقش اول آن دقیقا یادآور ابتدای راه علیدوستی و آهنگرانی بود که برای اولین بار در دختری با کفش های کتانی و من ترانه 15 سال دارم مقابل دوربین صدرعاملی حاضر شدند. به عینه ژولیت رضاعی قابلیت تبدیل شدن به یک ستاره سینمایی را دارد. ژولیت از آن دست نوجوانانی است که به راحتی با نقش ارتباط می گیرد و همان طور که در کلیت کار مشهود است برای پارتنر خود مشکلی ایجاد نمی کند و به قول سینمایی ها با او همراه است و بده بستان دارد.
محتوای اثر صدرعاملی آدم را به یاد کارهای قبلی او می اندازد. نمی توان منکر شد که در اکثر خانواده های ایرانی، نقش پدر و پشتوانه بودن آن نقشی انکار نشدنی است و خانه و خانواده با وجود پدر گرما دارد؛ حال تصور کنید که دختری نوجوان و 16 ساله از همان ابتدای زندگی بدون مادر و دور از پدر سعی می کند برای بقا بجنگد و در جامعه ای که گرگ های گرسنه منتظر کوچکترین موقعیت برای دریدن شما هستند باید به سالم ترین صورت ممکن زندگی کرد و از آن سربلند بیرون آمد. امین حیایی در نقش پدری مستاصل که به دلیل مشکلات روحی ناشی از زندگی مشترک با همسر تقریبا یک دهه در آسایشگاه روانی بستری است، همچنان دغدغه حضور در کنار دخترش را دارد، دختری که تقریبا هیچگاه در کنار آن نبوده و او به صورت یک نفره تمامی مشکلات خود را پشت سر گذاشته است.
محتوای فیلم و فیلم نامه بسیار سر راست، صدرعاملی اصلا قصد ندارد که مخاطب را به بیراهه ببرد. امثال این داستان به صورت عینی در جامعه امروز ما وجود دارد و از لحاظ سینمایی می توان زیبا صدایم کن را یک فیلم رئال خطاب کرد. صدرعاملی در این اثر سعی دارد که سختی های زندگی به صورت انفرادی آن هم به جبر، تاثیر زندگی مغشوش مشترک بر آینده فرزند و همچنین تلاش پدر که همیشه برای فرزند یک پشتوانه است برای جبران مافات را به تصویر بکشد که الحق والنصاف توانسته به خوبی در مدیوم سینما این معضلات را به تصویر بکشد به گونه ای که به در شعاری بودن دچار نشود و حتی بتواند مخاطب را وادار کند که روایت فیلم نامه را دوست داشته باشد و با آن ارتباط برقرار کند.
به دلیل سر راست بودن فیلمنامه هر سخن اضافه ای که در این مطلب گفته شود در تله اسپویل گرفتار خواهیم شد پس به همین دلیل از زیاده گویی در خصوص فیلمنامه و همچنین خط روایی داستان پرهیز می کنیم. بازی ها به شدت قابل قبول است، به جرات می توان گفت امین حیایی در نقش یک بیمار روانی یکی از بهترین بازی های کارنامه هنری خود را انجام داده و با فرو رفتن در نقش کاراکتری باورپذیر را به مخاطبان عرضه کرده است. امین حیایی که شاید اکثر مخاطبان سینما او را با نقش هایی کُمدی به یاد بیاورند شاید خبر نداشته باشند که این بازیگر در نقش های جدی نیز خوش درخشیده است. درخونگاه، شعله ور و برف آخر تنها گوشه ای از هنرنمایی های این بازیگر در عرصه سینمای ملودارم است که به راحتی توانسته از پس پیچ و خم های این نقش ها بربیاید و برای عاشقان سینما خاطره سازی کند. امین حیایی از ابتدا تا انتهای زیبا صدایم کن روی یک نوار نازک حرکت می کند به این تعبیر که هرگونه کم و کاستی و یا غلو می توانست او را از روی نوار به پایین بیندازد و علاوه بر خدشه دار کردن رزومه بازیگری، کل اثر را به خطر بیندازد. صدرعاملی با سرمایه گذاری روی امین حیایی و با علم بر کارآمد بودن او توانسته اثری بسازد که شاید بتواند با تکیه بر هنرنمایی حیایی حتی در اکران عمومی نیز موفق باشد.
کانون پرورش فکری کودک و نوجوان امسال در جشنواره فیلم فجر دو اثر داشت که زیبا صدایم کن توانست تجربه تلخ تماشای چشم بادومی را بشورد ببرد.
«زیبا صدایم کن» برخلاف دیگر کارهای صدرعاملی که با محوریت دختران نوجوان و جوان ساخته شده، فیلم پرامیدی است که حفرههای پرچالش و عمیقی ندارد. نمیخواهد سیاهنمایی کند و در صحنههایی چون ماشین گشت ارشاد، فانتزی را در قالب حرکات و البته جنس دیالوگها، به خورد مخاطب میدهد. بنابراین برخلاف آنچه تاکنون در آثار مشابه فیلمساز دیدیم، دوربین چندان به درونیات قهرمان دختر خود نزدیک نمیشود و تلاش میکند تا با آسیبشناسی مشکلات اجتماعی که برای وی وجود دارد، به یک راه نجات امیدبخش برسد. بیش از هشتاد درصد تصویربرداری زیبا صدایم کن در خیابان و کوچه و پس کوچه ثبت شده و از این حیث نمی توان آن را جزو فیلم های آپارتمانی و تک لوکیشنه طبقه بندی کرد. با اذعان و اقرار خود رسول صدرعاملی فیلمبرداری این اثر آن هم در خیابان شلوغ ولیعصر تهران یکی از مهم ترین چالش های کارنامه کاری او بوده، با این وجود نتیجه ای که در نهایت روی پرده به مخاطب ارائه می شود کاملا منطقی و قابل قبول است. برخی از فیلم هایی که در خیابان فیلمبرداری می شوند معمولا به دلیل کار سخت و مواجهه با مردم سعی می کنند کمترین تایم را برای تصویربرداری انتخاب کنند و معمولا بعد از یک یا دو برداشت، سعی می کنند پلان مورد نظر خود را از بین بد و بدتر انتخاب کنند ولی صدرعاملی مشخصا برای برداشت پلان ها زحمت فراوانی را به جان خریده است. تک به تک پلان ها از لحاظ بصری و سینمایی و حتی از لحاظ محتوایی و میزانسن با خط روایی فیلمنامه همخوانی ندارد و نمی توان از آن ایرادی گرفت و همین موضوع باعث شده که حتی دقایق زیاد پرسه زنی امین حیایی و رضاعی در خیابان برای بیننده خسته کننده به نظر نرسد و این یک پوینت مثبت در ایجاد و خلق یک اثر سینمایی محسوب می شود.
«زیبا صدایم کن» اتفاق مهم سینمای صدرعاملی پس از ۲ دهه است. از آن دست کارهایی که میتواند جریانسازی مطلوبی را در نوع داستانگویی ایجاد کرده و مخاطب را همپای قهرمانانش، وارد داستان کند. حال خوبی که از شیوه فیلمسازی و داستانگویی ساطع میشود، در کمتر تولیدات این سالهای سینمای ایران تجربه شده و از این رو، اغراق نیست اگر «زیبا صدایم کن» را بهعنوان یکی از آثار متفاوت این سالهای سینمای ایران قلمداد کنیم. به احتمال زیاد، اتفاقهای خوبی برای این فیلم علیالخصوص در شاخههای فیلمنامه، کارگردانی، بازیگر زن و مرد، تدوین و... در شب اختتامیه رقم خواهد خورد.
علی کلانتری - منتقد