?>?> «شمال از جنوب غربی» سراسیمه‌ی خوش‌فرم | سیاست روز
سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۲
کد مطلب : 132249

«شمال از جنوب غربی» سراسیمه‌ی خوش‌فرم

«چشم‌بادومی» قدم متزلزل امینی در گامِ اول کارگردانی
«شمال از جنوب غربی» سراسیمه‌ی خوش‌فرم
شمال از جنوب غربی از آن دست کارهایی است که می‌تواند به صورت همزمان، هم شما را وادار به تحسین کند هم در مقاطعی از فیلم شما را نسبت به آینده اثر دلسرد کند. «شمال از جنوب غربی» به کارگردانی حمید زرگرنژاد در روز چهارم جشنواره و در سانس سوم روی پرده رفت و با توجه به تعدد چهره‌های آشنا و سلبریتی‌ها در این فیلم، کاخ جشنواره تقریبا مملو از تماشاگرانی بود که منتظر بودند نتیجه زحمات یک گروه دویست نفره را برای ساخت یک اثر تاریخ معاصر کشور تماشا کنند.
در یک چهارم ابتدایی فیلم، با حجم زیادی از شخصیت‌ها مواجه می‌شویم که به سرعت و بدون مقدمه‌چینی مناسب وارد داستان می‌شوند و از مسائل و درگیری‌هایی صحبت می‌کنند که برای مخاطب نامفهوم و ناشناخته است. این موضوع در ابتدا باعث می‌شود تماشاگر نتواند به درستی با داستان و شخصیت‌ها ارتباط برقرار کند. هرچند فیلم‌ساز تلاش کرد با ارائه یک متن توضیحی در ابتدای فیلم، این گنگی را کاهش دهد، اما این راه‌حل به تنهایی کافی نیست. تعدد سکانس‌های سریع و پی در پی، همراه با حضور بیش از حد شخصیت‌های کلیدی، باعث می‌شود مخاطب نتواند آن ارتباط عمیق و لازم را با داستان برقرار کند و در نتیجه، از درک کامل روایت بازمی‌ماند. این معضل برای یک چهارم ابتدایی اثر است و کم کم روایت آن سر و شکل واقعی خود را پیدا می‌کند و مخاطب تازه در دقایق پانزده تا بیست متوجه می‌شود که داستان و روایت فیلم از چه قرار است، البته باید این موضوع را در نظر بگیریم که این گنگی فیلمنامه تا حد بسیار زیادی با فیلمبرداری و تکنیک‌های تصویربرداری خوب و کار شده، مستتر شده و مخاطب به کسالت نمی افتد.
زرگر نژاد در قامت کارگردان در جشنواره چهل و یکم فیلم «شماره 10» را به جشنواره آورده بود و از قضا با اینکه فیلم نامه دچار ضعف‌های مشهودی بود ولی با روایت داستانی نو از زمان جنگ هشت ساله و اسارت رزمندگان ایرانی توانسته بود تا حد زیادی مخاطبان خود را راضی نگه دارد. زرگرنژاد از آن دست کارگردانهایی است که سعی می‌کند لبه تیغ راه برود و با ترسیم داستانی نو از یک روایت تکراری، مخاطب را با بُعد تازه ای از اتفاقات تکراری آشنا کند به همین دلیل است که هم در فیلم شماره 10 و هم در شمال از جنوب غربی با وجود کم و کاستی در متن فیلم نامه، شاهد فُرمی قوی در آثار او هستیم که می‌تواند ذهن بیننده را به خود درگیر کند.
شمال از جنوب غربی سومین اثر در راستای حمله گروهک‌ها در اوایل انقلاب به ایران بود. صیاد و داستان حمله کومله و دموکرات به شهرهای غربی کشور، بازی خونی و قائله سربداران و حالا شمال از جنوب غربی و داستان خرابکاری‌های منافقین در سال 1361 در شهرهای شمالی کشور، که الحق و الانصاف فیلم زرگرنژاد چه از لحاظ روایت و محتوا و چه از لحاظ فُرمی یک سر و گردن از دو فیلم دیگر بالاتر بود و می‌توانستیم به راحتی این رضایت از اثر را در سالن کاخ جشنواره مشاهده کنیم.
تجربه‌ی مستندسازی زرگرنژاد به وضوح در این فیلم نیز تأثیرگذار است و او توانسته است در کنار روایت داستانی، عناصر مستندگونه‌ای را به تصویر بکشد که به بازسازی دقیق و باورپذیر آن دوران کمک می‌کنند. «شمال از جنوب غربی» تلاش می‌کند تا جنبه‌هایی تازه و کمتر دیده‌ شده از واقعیت‌های جنگ را به نمایش بگذارد و نشان دهد که دفاع هشت‌ساله‌ی ایران تنها محدود به میدان‌های نبرد نبود، بلکه در خیابان‌ها، جاده‌ها و شهرهایی که کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند نیز جریان داشت. این فیلم به فعالیت‌های نفوذی و خرابکارانه‌ی دشمن در داخل کشور در طول جنگ می‌پردازد و به ما یادآوری می‌کند که دشمن تنها در جنوب و غرب حضور نداشت، بلکه ردپای آن را می‌توان در شهرها و میان مردم عادی نیز یافت.
نگاه زرگرنژاد به مقوله‌ی جنگ، نگاهی نو و متفاوت است. اگر در سال‌های جنگ و پس از آن، بسیاری از کارگردانان دوربین‌های خود را مستقیماً به سوی میدان‌های نبرد می‌گرفتند تا رشادت‌های رزمندگان را ثبت کنند، در سال‌های اخیر شاهد هستیم که کارگردانانی مانند زرگرنژاد به ابعاد دیگری از این رویداد عظیم پرداخته‌اند. آن‌ها به زندگی بازماندگان جنگ، سربازان پس از پایان جنگ و همچنین عملیات‌های جاسوسی، خرابکاری و جنگ اطلاعاتی توجه نشان داده‌اند. زرگرنژاد در این فیلم سوژه‌ای را به تصویر کشیده که پیش از این در سینمای ایران نمونه‌ای مشابه آن دیده نشده است.
اگر بخواهیم در کنار نگاهی گذرا به فُرم و محتوا، بازیگران را هم آنالیز کنیم باید اضافه کرد که ترکیب بازیگران شمال از جنوب غربی ترکیب آشنایی است که مخاطب آن را دوست دارد. نکته مهمی که زرگرنژاد در این اثر به آن پرداخته و آن را در نظر گرفته، انتخاب بازیگرهای حرفه ای حتی برای نقوش فرعی است به نحوی که حتی هومن حاج عبداللهی که تا بحال در چنین نقشی حضور نداشته، عملکرد خوبی در میان بازیگرهای دیگر همچون مصطفی زمانی و امیر آقایی از خود نشان میدهد. زمانی که در آثار تاریخی زیادی به ایفای نقش پرداخته این بار برخلاف یکی دو کار آخر خود به خوبی بر نقش سوار شده و با گریمی که به صورت دارد به راحتی می‌تواند انتقال احساسات را به مخاطب انجام دهد. امیر آقایی که همیشه عادت داشتیم در چند سال اخیر او را در نقش دکتر و مهندس ببینیم این بار رختِ منافقِ بریده از سازمان را بر تن کرده و در کوه و کمر و جنگل و رودخانه به ایفای نقش می‌پردازد که درست و به اندازه بود و تحت تاثیر نقش به اصطلاح از رُل خارج نشد و نمایش خوبی را مقابل دوربین زرگرنژاد ایفا کرد.
چند سال اخیر سینمای ایران آن هم در ژانر دفاع مقدس نتوانسته بود که علاقمندان به این ژانر را راضی نگه دارد ولی شمال از جنوب غربی با برخی کاستی‌ها در محتوا و متن که کمی سراسیمه بود در برخی مقاطع، ترکیبی از اکشن، سیاست و فضای اطلاعاتی-امنیتی را به تصویر کشید که تصویری نو از مواجهه خودی‌ها با منافقین ارائه داد.
نکته ای که شاید می‌شد کمی بیشتر و ریزتر به آن پرداخت میزان تعلیق فیلم نامه بود. یک یا دو اتفاقی که می‌شد از آن به عنوان تعلیق و نقطه عطف اثر استفاده کرد خیلی زود برای مخاطب لو رفت. نقش هومن حاجی عبداللهی و همچنین نوع فعالیت بهناز جعفری میتوانست تا نیمه انتهایی فیلم مخفی بماند ولی حالا به هر دلیلی در دو سوم ابتدایی برای مردم رو شد که البته به بدنه کار صدمه ای نزد.
«شمال از جنوب غربی» در کلیت کار اثری قابل احترام و پر کشش است و فُرم بسیار قابل قبولی دارد. این فیلم با توجه به ژانر و نوع ترکیب بازیگران می‌تواند در اکران عمومی روزهای خوبی را پشت سر بگذارد.

چشم بادومی
«چشم بادومی» به کارگردانی ابراهیم امینی که در سانس آخر برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان به اکران درآمد از آن دست آثاری بود که بسیاری از اهالی سینما منتظر اکرانش بودند. فیلمی که کارگردان آن سبقه درخشان در نویسندگی داشت! ابراهیم امینی که تا قبل از ساخت این اثر نویسندگی آثاری همچون لاتاری، درخت گردو، رد خون، دسته دختران ، مرد بازنده ، موقعیت مهدی را برعهده داشت این بار در قامت کارگردان به جشنواره چهل و سوم پا گذاشته و فیلم خودش یعنی چشم بادومی با بازی ساره بیات و مهدی‌هاشمی را به بخش مسابقه این دوره ارسال کرده است.
چشم بادومی در نگاه اول و در کلیت کار، داستان و روایت مواجهه با نسل زد است. نسلی که به سختی از والدین خود حرف شنوی دارند، دنبال علایق خود می‌روند حتی به اشتباه و به شدت در تصمیمات خود ثابت قدم هستند تا جایی که تصمیم خود را بر دیگر تصمیمات ارجح می‌دانند و ادعا دارند کسی که مخالف آن تصمیم با آنها سخن بگوید و قصد داشته باشد که آنها را از مسیر بازدارد، قطعا در اشتباه است حتی اگر مادر یا پدر او باشند!
ابراهیم امینی روی سوژه خوبی دست گذاشته، داستان علاقه دختری نوجوان به موسیقی «کی پاپ» و خواننده این گروه که عشق بی حد و حصر او بیشتر شبیه به جنون است. اما باید در نظر داشته باشیم که همیشه سوژه خوب به یک اثر کامل و دوست داشتنی تبدیل نمی شود! چه بسا سوژه‌های بکری که با یک پرداخت ضعیف و دور از انتظار نه تنها حیف شد بلکه برای دیگران نیز غیرقابل دسترسی و ساخت تلقی شد.
چشم بادومی در روایت به شدت سطحی نگر و ابتدایی است. از آنجا که تهیه کنندگی این اثر را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر عهده داشته شاید این برداشت به وجود آمده که قرار است مخاطبان این اثر نیز از همین قشر باشند!
امینی با توجه به اینکه فیلم نامه‌های خوب و ماندگاری را به رشته تحریر درآورده انتظار می‌رفت که بتواند با یک پرداخت مناسب و قابل درک، ریشه ای تر به این موضوع نگاه کند و آنقدر رو بازی نکند که مخاطب به راحتی فیلم را پس بزند. فیلم امینی از هیچ پیچیدگی خاصی برخوردار نیست و روایت آن به شدت بچگانه است هرچند که سوژه ای که انتخاب کرده بسیار ملتهب و اقتضای روز است ولی با پرداختی ضعیف و دور از انتظار، چشم بادومی را از چشم انداخته است.
چشم بادومی نه تنها از لحاظ محتوایی ایرادهای فراوانی دارد بلکه از لحاظ فُرمی نیز پر از مشکل و باگ به مخاطبان ارائه شده است. بازی‌ها به دل نمی نشیند، نقش اول فیلم با توجه به سن کمی که دارد سعی می‌کند که برای نزدیک شدن به نقش تلاش کند ولی متاسفانه در اکثر پلان‌ها اگزجره اکت دارد و همین مساله چون به شدت مقابل چشم است برای مخاطب زننده می‌شود و با بیننده کاری می‌کند که چشم بادومی را دوست نداشته باشد. علی رغم اینکه بازیگران خوبی همچون ساره بیات و مهدی‌هاشمی و حتی علی باقری در این اثر به ایفای نقش پرداخته اند و انتظار می‌رفت بتوانند در کنار بازیگر نقش اول مکمل‌های خوبی باشند، فیلم نامه ضعیف آنها را نیز به حاشیه برده و نتوانسته آن طور که باید و شاید از ظرفیت‌های آنها استفاده کند.
در کل چشم بادومی در حد و اندازه‌های جشنواره فیلم فجر نبود و ظاهرا هیات انتخاب تنها با تکیه بر سابقه امینی در فیلم نامه نویسی فیلم او را به بخش سودای سیمرغ راه داده است!
 
علی کلانتری  - منتــقد
https://siasatrooz.ir/vdci5raz3t1apr2.cbct.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی