دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در جدیدترین موضع گیریها به دو مبحث اصلی پرداخته است. از یک سو او به تکرار مواضع و ادعاها علیه ایران با واژه امضای فشار حداکثری پرداخته است هر چند که در ظاهر مدعی شده که به دنبال مذاکره است. از سوی دیگر او بار دیگر تصوراتش مبنی بر کوچ اجباری تمام فلسطینیها و از آن بالاتر تسلط کامل آمریکا به غزه را مطرح کرده است. این مواضع در حالی از سوی ترامپ مطرح شده است که وی در مراسم تحلیف و امضای فرامین اجرایی چندان اشارهای به چنین محورهایی نداشته است و لذا این سوال مطرح میشود که چرا ترامپ ناگهان به برجسته سازی نام ایران و آینده غزه پرداخته است.؟ پاسخ به این پرسش را در دو رویداد مهم میتوان جستجو کرد. اولا آنکه ترامپ در حالی مدعی اجرای تعرفهها علیه مکزیک و کانادا و چین شد که واکنش منفی داخل آمریکا و نیز صف بندی جهانی علیه این طرح که موجب عقب نشینی ترامپ شد به یک رسوایی برای آمریکا مبدل گردید که زوال اقتصادی آمریکا را آشکارتر کرد. ثانیا وی همزمان میزبان نتانیاهو نخست وزیر صهیونیستها بوده است. بر این اساس پنهان سازی رسوایی شکست تعرفهها و نیز انحراف افکار عمومی جهان از شکست صهیونیستها در برابر مقاومت غزه بویژه در جریان تبادل اسرا هدف اصلی ترامپ از طرح ادعاهای در قبال ایران و غزه است.
نکته دیگر آن است که به رغم جوسازیهای رسانهای مبنی بر رویکرد تعاملی ترامپ و سنجش این رویکرد با روی خوش نشان دادن به مذاکره، کلیات هدف اعلامی ترامپ از مذاکره، پرده از هدف گذاری رسمی وی بر میدارد. جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی، توقف برنامه موشکی بالستیک قارهپیما و اعمال فشار اقتصادی از طریق تحریمها و توقف صادرات نفت و رسیدن خاورمیانه به آرامش هدف وی عنوان است. این واژگان نشان میدهد که هیچ تغییری در رفتار و دیدگاه آمریکا در قبال ایران ایجاد نشده است و لذا مذاکره آنها نیز در نهایت سرنوشتی بهتر از برجام یعنی متعهدسازی ایران بدون تعهد پذیری غرب، به همراه نخواهد داشت.
نکته مهم دیگر آن است که ترامپ مدعی شده است که : «من بهشدت ترجیح میدهم به یک توافق صلح هستهای دست یابیم که به ایران اجازه دهد با آرامش رشد و شکوفا شود. ما میخواهیم ایران کشوری بزرگ و موفق، اما بدون داشتن سلاح هستهای، باشد. ما هنگام امضای توافق با ایران، جشن بزرگی در خاورمیانه برگزار خواهیم کرد» در همین حال ترامپ مدعی شد که فکر میکنم ساکنان غزه باید زمین خوب، جدید و زیبایی داشته باشند و این زمین میتواند در مصر یا اردن باشد.
این سخنان به اصطلاح دوستانه و صلح جویانه در حالی مطرح میشود که برای تحقق چنین ادعایی روندی بسیار ساده را میتوان پیمود. از یک سو چنانکه خانم دوهان نمانیده ویژه سازمان ملل در امور یک جانبه قهری در گزارش به سازمان ملل گفته است:« تحریمها علیه ایران جنایت علیه بشریت بوده که رسما مردم ایران را هدف قرار داده است لذا لغو تحریمها و بازخواست و مجازات عاملان و آمران تحریمها امری ضروری است.» ترامپ اگر واقعا به دنبال خوشبختی مردم ایران است سادهترین راهکار دست کشیدن از سیاستهای تحریمی است و نیازی نیز به مذاکره ندارد.
در باب فلسطین نیز آمریکا با پذیرش قطعنامههای سازمان ملل و مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی میتواند زمینه را برای بهبود زندگی مردم فلسطین فراهم سازد. در باب صلح خاورمیانه نیز راه بسیار ساده است همراهی با کشورهای منطقه در تقویت مقاومت به عنوان ضامن امنیت منطقه، مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی و خروج آمریکا از منطقه و پایان دادن به سلطهگری اش است. ترامپ نمیتواند مدعی باشد که به دنبال زندگی خوب برای مردم ایران، غزه و غرب آسیاست در حالی که از یک سو سیاست تحریم و تهدید را اجرا میکند و از سوی دیگر ضمن حمایت از رژیم صهیونیستی به رفتارهای بحرانساز خود در منطقه ادامه میدهد. خودداری ترامپ از رویکرد به چنین مولفههایی تهی بودن ادعاهای مذاکراتی و تعاملاتی او را آشکار میسازد. رویهای به نام فشار حداکثری علیه ایران و منطقه همچنان در دستور کار آمریکا حال آنکه تجربه نشان داده است که این رویکرد امری نخ نما شده و شکست خورده است که در نهایت دستاوردی برای آمریکا نخواهد داشت. قمار شکست خورده ترامپ چنان آشکار است که او نیز از همان ابتدا به آن اعتراف دارد چنانکه در رویکردی انفعالی عنوان میکند: «امیدوارم که مجبور نشویم خیلی از آن استفاده کنیم.»
نکته دیگر آن است که به رغم جوسازیهای رسانهای مبنی بر رویکرد تعاملی ترامپ و سنجش این رویکرد با روی خوش نشان دادن به مذاکره، کلیات هدف اعلامی ترامپ از مذاکره، پرده از هدف گذاری رسمی وی بر میدارد. جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی، توقف برنامه موشکی بالستیک قارهپیما و اعمال فشار اقتصادی از طریق تحریمها و توقف صادرات نفت و رسیدن خاورمیانه به آرامش هدف وی عنوان است. این واژگان نشان میدهد که هیچ تغییری در رفتار و دیدگاه آمریکا در قبال ایران ایجاد نشده است و لذا مذاکره آنها نیز در نهایت سرنوشتی بهتر از برجام یعنی متعهدسازی ایران بدون تعهد پذیری غرب، به همراه نخواهد داشت.
نکته مهم دیگر آن است که ترامپ مدعی شده است که : «من بهشدت ترجیح میدهم به یک توافق صلح هستهای دست یابیم که به ایران اجازه دهد با آرامش رشد و شکوفا شود. ما میخواهیم ایران کشوری بزرگ و موفق، اما بدون داشتن سلاح هستهای، باشد. ما هنگام امضای توافق با ایران، جشن بزرگی در خاورمیانه برگزار خواهیم کرد» در همین حال ترامپ مدعی شد که فکر میکنم ساکنان غزه باید زمین خوب، جدید و زیبایی داشته باشند و این زمین میتواند در مصر یا اردن باشد.
این سخنان به اصطلاح دوستانه و صلح جویانه در حالی مطرح میشود که برای تحقق چنین ادعایی روندی بسیار ساده را میتوان پیمود. از یک سو چنانکه خانم دوهان نمانیده ویژه سازمان ملل در امور یک جانبه قهری در گزارش به سازمان ملل گفته است:« تحریمها علیه ایران جنایت علیه بشریت بوده که رسما مردم ایران را هدف قرار داده است لذا لغو تحریمها و بازخواست و مجازات عاملان و آمران تحریمها امری ضروری است.» ترامپ اگر واقعا به دنبال خوشبختی مردم ایران است سادهترین راهکار دست کشیدن از سیاستهای تحریمی است و نیازی نیز به مذاکره ندارد.
در باب فلسطین نیز آمریکا با پذیرش قطعنامههای سازمان ملل و مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی میتواند زمینه را برای بهبود زندگی مردم فلسطین فراهم سازد. در باب صلح خاورمیانه نیز راه بسیار ساده است همراهی با کشورهای منطقه در تقویت مقاومت به عنوان ضامن امنیت منطقه، مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی و خروج آمریکا از منطقه و پایان دادن به سلطهگری اش است. ترامپ نمیتواند مدعی باشد که به دنبال زندگی خوب برای مردم ایران، غزه و غرب آسیاست در حالی که از یک سو سیاست تحریم و تهدید را اجرا میکند و از سوی دیگر ضمن حمایت از رژیم صهیونیستی به رفتارهای بحرانساز خود در منطقه ادامه میدهد. خودداری ترامپ از رویکرد به چنین مولفههایی تهی بودن ادعاهای مذاکراتی و تعاملاتی او را آشکار میسازد. رویهای به نام فشار حداکثری علیه ایران و منطقه همچنان در دستور کار آمریکا حال آنکه تجربه نشان داده است که این رویکرد امری نخ نما شده و شکست خورده است که در نهایت دستاوردی برای آمریکا نخواهد داشت. قمار شکست خورده ترامپ چنان آشکار است که او نیز از همان ابتدا به آن اعتراف دارد چنانکه در رویکردی انفعالی عنوان میکند: «امیدوارم که مجبور نشویم خیلی از آن استفاده کنیم.»
قاسم غفوری