هر چند که همچنان مسئله اصلی جهان، فاجعه انسانی و نسلکشی در غزه است اما در روزهای اخیر خبری از درون آمریکا به صدر اخبار رسانهها مبدل شده است. در حالی که سرمای شدید در برخی مناطق آمریکا رسما زندگی میلیونها نفر را مختل کرده است و دولتمردان ایالتی و فدرال در حمایت از مناطق سرما زده ناتوان بودهاند، شهر لس آنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا در روزهای اخیر در آتشی بزرگ میسوزد و هزاران نفر را بی خانمان و خسارات بسیاری را تاکنون به جا گذاشته است. در پردازش آنچه این روزها در آمریکا جریان دارد چند نکته قابل توجه است:
نخست آنکه هر چند که گسترده بودن این آتش سوزی امری انکار ناپذیر است و پیامدهای زیست محیطی خطرناکی به همراه دارد، اما شواهد امر نشانگر ناهماهنگیها و بیمدیریتی در امدادرسانی به ساکنان و نیز مهار آتش سوزی برای نجات منابع طبیعی است. اظهار نظرهای مطرح شده منبی بر کمبود آب و امکانات امدادی و گلایههای صورت گرفته از دولت فدرال که حتی به حوزه رسانهای نیز رسیده است بیانگر ضعف شدید مدیریتی است. جالب توجه آنکه غربیها در موارد مشابه در سایر کشورها همواره نگاه تحقیرآمیز با برجسته سازی تواناییها و امکانات تجهیزاتی برای مهار اتش را داشته و مدعی برتری خویش در این زمینهها هستند حال آنکه حوادثی همچون آتش سوزی اخیر کالیفرنیا تهی بودن این ادعای خودبرتر پندارانه را اشکار ساخته است در عین آنکه بیانگر ضعف سیستمی و مدیریتی در این کشور میباشد.
دوم آنکه از نکات قابل توجه در این آتشسوزی تکرار شدن آن در سالهای گذشته است. مروری بر حوادث آتش سوزی جنگلها و طبیعت کالیفرنیا نشان میدهد که سالهای طولانی است که این آتشسوزیها روی داده است و به امری با روال عادی مبدل شده است. با توجه به این سابقه، انتظار آن است که دولتمردان آمریکا تمهیدات و برنامههایی برای پیشگیری از چنین حوادثی را در دستور کار قرار داده باشند حال آنکه هر ساله آنها در برابر این آتش سوزیها عملا طرحی برای پیشگیری و یا حداقل ایجاد امکاناتی برای مهار سریعتر و کاهش هزینهها و تلفات نداشتهاند. این بیتوجهی ساختار حاکم بر آمریکا به مردم تا بدان جاست که گزارشها از سرقتهای بزرگ و بیتفاوتی نیروهای پلیس و امنیت در حفظ اموال مردم حکایت دارد. نکته اساسی آن است که این بیتفاوتیها به جان و مال مردم و محیط زیست، در کنار آنکه مهر باطل دیگری بر ادعاهای ناجیگرایانه آمریکا در صحنه جهانی است و این سوال را مطرح می سازد که آمریکاییکه برای مردم و طبیعت خود ارزش قائل نیست و توان حمایت از آنها را ندارد چگونه مدعی ناجی ملتها و زیست بوم جهان میشود؟
سوم آنکه هر چند که گستردگی آتش سوزی و ناتوانی و ضعف شدید مدیریتی مسئولین ایالتی و دولتمردان امریکا چنان بوده است که حتی رسانههای حاکمیتی غربی نیز توان سانسور و پنهانسازی آنها را نداشتهاند و در مواردی لب به اعتراف گشودهاند اما همچون گذشته این رسانهها در رویهای دوگانه در باب آتش سوزیها و حوادث در غرب و سایر کشورها، برآن بودهاند تا از میزان حساسیتها و تبدیل شدن آن به یک بحران و اعتراض اجتماعی و نیز آبروریزی گسترده جهانی جلوگیری نمایند. این رسانهها که در پرداختن به حوادث حتی حوادث طبیعی در سایر کشورها همواره نگاهی استثنا ساز و تحقیر آمیز و تبدیل آن حوادث به مولفهای برای ناامید سازی ملتها و حتی تبدیل یک مسئله اجتماعی به بحرانی سیاسی و امنیتی را دارند در باب حوادث مشابه در غرب در کنار گزارشهای قطره چکانی برآنند تا ضمن شبیهسازی و طبیعی جلوه دادن مسئله در نهایت حفظ امید در جوامع غربی، اعتماد به ساختار حاکم و ... مانع ازسرخوردگی و طغیان اجتماعی جامعه غربی شوند. به عنوان نمونه در باب همین آتش سوزی کالیفرنیا هر چند جنبههایی از ابعاد این حادثه، میزان تلفات، گستردگی و بعضا برخی ضعفهای مدیریتی مطرح شده اما رسانههای غربی تمام این امور را در میان برجسته سازی مسائل حاشیهای همچون سوختن اموال و املاک سلبریتیهای هالیوود مطرح کرده تا از میزان اهمیت خبری آنها کاسته شود.
در جمع بندی نهایی از آنچه در این روزها در کالیفرنیا میگذرد میتوان گفت که در کنار ابعاد و گستردگی این آتشسوزی و پیامدهای آن، انچه بیش از هر چیز مشهود است ناتوانی و ضعف و بعضا بیارادگی مدیریتی ساختار حاکم بر آمریکاست که این سوال مهم را در اذهان عمومی دارد که آمریکایی که توان مقابله با یک امر هر ساله و متداول را ندارد چگونه میتواند ادعای ناجی بودن برای سایر ملتها و جهان را داشته باشد ؟ در عین آنکه رفتارهای رسانههای غربی باردیگر ماهیت دوگانه و غیر اخلاقی این رسانهها در قبال حوادث مشابه را اشکار میسازد چنانکه امروز در حالی این آتشسوزی را با روایت حاکمیتی خویش گزارش میکنند که در قبال همین حادثه در سایر کشورها پردازشی بحران ساز را در پیش میگیرند. رویکردی که در حوزه امنیتی و سیاسی نیز این رویه را دارند و 15 ماه است که در برابر نسل کشی غزه سکوت کردهاند.
نخست آنکه هر چند که گسترده بودن این آتش سوزی امری انکار ناپذیر است و پیامدهای زیست محیطی خطرناکی به همراه دارد، اما شواهد امر نشانگر ناهماهنگیها و بیمدیریتی در امدادرسانی به ساکنان و نیز مهار آتش سوزی برای نجات منابع طبیعی است. اظهار نظرهای مطرح شده منبی بر کمبود آب و امکانات امدادی و گلایههای صورت گرفته از دولت فدرال که حتی به حوزه رسانهای نیز رسیده است بیانگر ضعف شدید مدیریتی است. جالب توجه آنکه غربیها در موارد مشابه در سایر کشورها همواره نگاه تحقیرآمیز با برجسته سازی تواناییها و امکانات تجهیزاتی برای مهار اتش را داشته و مدعی برتری خویش در این زمینهها هستند حال آنکه حوادثی همچون آتش سوزی اخیر کالیفرنیا تهی بودن این ادعای خودبرتر پندارانه را اشکار ساخته است در عین آنکه بیانگر ضعف سیستمی و مدیریتی در این کشور میباشد.
دوم آنکه از نکات قابل توجه در این آتشسوزی تکرار شدن آن در سالهای گذشته است. مروری بر حوادث آتش سوزی جنگلها و طبیعت کالیفرنیا نشان میدهد که سالهای طولانی است که این آتشسوزیها روی داده است و به امری با روال عادی مبدل شده است. با توجه به این سابقه، انتظار آن است که دولتمردان آمریکا تمهیدات و برنامههایی برای پیشگیری از چنین حوادثی را در دستور کار قرار داده باشند حال آنکه هر ساله آنها در برابر این آتش سوزیها عملا طرحی برای پیشگیری و یا حداقل ایجاد امکاناتی برای مهار سریعتر و کاهش هزینهها و تلفات نداشتهاند. این بیتوجهی ساختار حاکم بر آمریکا به مردم تا بدان جاست که گزارشها از سرقتهای بزرگ و بیتفاوتی نیروهای پلیس و امنیت در حفظ اموال مردم حکایت دارد. نکته اساسی آن است که این بیتفاوتیها به جان و مال مردم و محیط زیست، در کنار آنکه مهر باطل دیگری بر ادعاهای ناجیگرایانه آمریکا در صحنه جهانی است و این سوال را مطرح می سازد که آمریکاییکه برای مردم و طبیعت خود ارزش قائل نیست و توان حمایت از آنها را ندارد چگونه مدعی ناجی ملتها و زیست بوم جهان میشود؟
سوم آنکه هر چند که گستردگی آتش سوزی و ناتوانی و ضعف شدید مدیریتی مسئولین ایالتی و دولتمردان امریکا چنان بوده است که حتی رسانههای حاکمیتی غربی نیز توان سانسور و پنهانسازی آنها را نداشتهاند و در مواردی لب به اعتراف گشودهاند اما همچون گذشته این رسانهها در رویهای دوگانه در باب آتش سوزیها و حوادث در غرب و سایر کشورها، برآن بودهاند تا از میزان حساسیتها و تبدیل شدن آن به یک بحران و اعتراض اجتماعی و نیز آبروریزی گسترده جهانی جلوگیری نمایند. این رسانهها که در پرداختن به حوادث حتی حوادث طبیعی در سایر کشورها همواره نگاهی استثنا ساز و تحقیر آمیز و تبدیل آن حوادث به مولفهای برای ناامید سازی ملتها و حتی تبدیل یک مسئله اجتماعی به بحرانی سیاسی و امنیتی را دارند در باب حوادث مشابه در غرب در کنار گزارشهای قطره چکانی برآنند تا ضمن شبیهسازی و طبیعی جلوه دادن مسئله در نهایت حفظ امید در جوامع غربی، اعتماد به ساختار حاکم و ... مانع ازسرخوردگی و طغیان اجتماعی جامعه غربی شوند. به عنوان نمونه در باب همین آتش سوزی کالیفرنیا هر چند جنبههایی از ابعاد این حادثه، میزان تلفات، گستردگی و بعضا برخی ضعفهای مدیریتی مطرح شده اما رسانههای غربی تمام این امور را در میان برجسته سازی مسائل حاشیهای همچون سوختن اموال و املاک سلبریتیهای هالیوود مطرح کرده تا از میزان اهمیت خبری آنها کاسته شود.
در جمع بندی نهایی از آنچه در این روزها در کالیفرنیا میگذرد میتوان گفت که در کنار ابعاد و گستردگی این آتشسوزی و پیامدهای آن، انچه بیش از هر چیز مشهود است ناتوانی و ضعف و بعضا بیارادگی مدیریتی ساختار حاکم بر آمریکاست که این سوال مهم را در اذهان عمومی دارد که آمریکایی که توان مقابله با یک امر هر ساله و متداول را ندارد چگونه میتواند ادعای ناجی بودن برای سایر ملتها و جهان را داشته باشد ؟ در عین آنکه رفتارهای رسانههای غربی باردیگر ماهیت دوگانه و غیر اخلاقی این رسانهها در قبال حوادث مشابه را اشکار میسازد چنانکه امروز در حالی این آتشسوزی را با روایت حاکمیتی خویش گزارش میکنند که در قبال همین حادثه در سایر کشورها پردازشی بحران ساز را در پیش میگیرند. رویکردی که در حوزه امنیتی و سیاسی نیز این رویه را دارند و 15 ماه است که در برابر نسل کشی غزه سکوت کردهاند.
قاسم غفوری