قبل از شروع جشنواره و با استناد به اخباری که از گوشه و کنار و به نقل از مسئولین جشنواره منتشر میشد، در محافل خصوصی و برخی از یادداشت ها نوشتم؛ «سالی که نکوست از بهارش پیداست». در همان محافل مورد نقد قرار گرفتم و در فضای مجازی نیز مورد هجمه شدید! آنها اعتقاد داشتند که قصد تخریب جشنواره و مدیران کنونی را دارم، غافل از اینکه در بیش از یک دهه گذشته دغدغه سینما و اعتلای آن را داشتم و همچنان دارم.
دو روز از جشنواره به پلک بر هم زدنی گذشت و 4 فیلم در روز اول و سه فیلم در روز دوم در بخش مسابقه جشنواره به اکران درآمد و اهالی رسانه و منتقدان آن را دیدند و در همین فاصله دو روزه بسیاری از منتقدان نسبت به کیفیت آثار اکران شده نقدهای جدی منتشر کردند و اعتقاد داشتند که این آثار در حد و اندازههای جشنواره فیلم فجر نیست و اصلاً نباید از فیلتر هیات انتخاب رد میشد و به بخش اصلی راه پیدا میکرد! در همین راستا نقدی نسبت به دو فیلم اول جشنواره یعنی «صیاد» و «بازی خونی» در شماره قبلی روزنامه منتشر شد که نظر نقادانه نگارنده درباره این دو فیلم بود که از قضا این بار در فضای مجازی مورد استقبال قرار گرفت. باید اضافه کنیم جشنوارهای که پس از دو روز از اکران فیلمهایش حتی یک اثر آن هم به مذاق اهالی رسانه و منتقدان خوش نمی آید، چطور میتواند ویترین سینمای کشور در سال آینده باشد؟
البته باید این موضوع را در نظر گرفت از آنجا که فیلمهای این دوره از جشنواره به صورت همزمان در سینماهای مردمی نیز اکران میشود، استقبال خوبی از فیلم های کُمدی این دوره صورت گرفته و اکثر بلیط ها در سینماها به فروش رفته و حتی برخی از فیلمها مانند «صد دام» به سانس فوق العاده رسیده است که این موضوع نشان میدهد مردم حتی اگر سینمای اجتماعی و ملودارم در جشنواره فیلم های خوبی ارائه بدهد دوباره تمایل به سمت کُمدی دارند و صرفاً برای دیدن کُمدیها سر و دست میشکنند!
این انگاره در ذهن تهیه کننده جماعت جای خود را باز کرده که یا فقط به سمت تهیه فیلمهای کُمدی برود یا اینکه اگر قرار است فیلمی غیر از ژانر کُمدی و عامه پسند بسازد آن را صرفاً برای جشنواره فیلم فجر بفرستد و حتی نیم نگاهی هم به فروش نداشته باشد! این موضوع را میتوان از اکران فیلم هایی همچون «سونسوز»، «داد» و «ترک عمیق» فهمید، فیلم هایی که در روز اول و دوم، اکران شد و مشخصاً محتوای آنها و حتی نوع انتخاب بازیگر فریاد میزند که « ما قرار نیست اکران عمومی داشته باشیم» و فقط قرار است در جشنواره نامی برای خود دست و پا کنیم!
این تفکر مدتها است بر سینمای ایران سایه افکنده و باعث شده که سینمای ما به مرض «کُمدی بینی» دچار شود و حتی اگر هم دقت کرده باشید متوجه خواهید شد در این دو سال اخیر که تعداد کُمدیها در بخش مسابقه زیاد شده، این آثار در کاخ جشنواره نیز مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکند!
گفتیم با این ترکیب باید شاهد جشنوارهای منفعل باشیم که به تیریج قبای برخی برخورد و ما را ضد جشنواره و ضد سینما معرفی کردند، شاید بعد از چند روز شاهد چند اثر خوب باشیم در این شکی نیست ولی دو روز ابتدایی جشنواره که به اصطلاح حلقه وصل مخاطب و سینما بود به راحتی آب خوردن با فیلمهایی یکی از یکی بدتر تلف شد و در این میان وقت اهالی رسانه نیز گرفته شد و از همه مهمتر سینمای کشور در ژانری غیر از کُمدی، عقب افتادگی خود را به رخ همگان کشید!
«صیاد» و «بازی خونی» که از نظر سوژه خو باست اما یکی از یکی دیگر بدتر بود، تلف کردن سوژه در کنار بازیهایی که در خور شأن سینما و مخاطب نبود تنها گوشه ای از افتضاح دو روز اول جشنواره بود که انتظار میرفت چیزی فراتر از اینها باشد. سونسوز و داد هم که صرفا مناسب اکران در بخش هنر و تجربه بود آن هم در حد چند سانس، ترک عمیق ساخته آرمان زرین کوب که انتظار داشتیم ادامه کار خوب قبلیاش باشد به یکباره مخاطبان را سورپرایز کرد و ترکیبی از کسالت و سر درد را شامل حال آنها کرد.
شاید بی رحمی باشد ولی نظر شخصی اینجانب این است که جای انیمیشن در بخش سودای سیمرغ نیست و باید یک بخش جداگانه مانند مستند و فیلم کوتاه را برای آن در نظر بگیرند. این مساله همیشه مورد انتقاد بوده و هیچگاه به آن درست و حسابی رسیدگی نشده است. اگر بخشی جداگانه برای پویانمایی در نظر میگرفتند چه بسا تعداد بیشتری اثر به جشنواره ارسال میشد و استعدادهای بیشتری دیده و شکوفا میشدند ولی اینکه تصمیم بر این باشد که 4 پویانمایی به 33 فیلم در بخش سودای سیمرغ اضافه شود و سانس هایی فشرده و تا آخر شب برای آن در نظر گرفته شود حرفهای و منطقی نیست.
این مباحثی که مطرح میشود غُر زدن نیست، واقعیت است که برخی از گفتن آن ابا دارند و اعتقاد دارند که علیه جشنواره نوشتن یا نقد به آثار آن خصومت شخصی و پدرکشتگی با سینما و کارگردان است؛ نه این گونه نیست، اگر اینگونه بود هیچگاه برای این سینما دل نمی سوزاندیم و به مسئولان هشدار نمیدادیم و برعکس با تعریف و تمجید و چاپلوسی آنها را در این مسیر غلط همراهی میکردیم و در بوق و کرنا مدح و ستایش مدیران سینمایی را فریاد میزدیم.
هر چه گفتیم و نگفتیم و هر چه میگوییم صرفاً به قول مرحوم فتحعلی اویسی در نقش آقای کاووسی در سریال بدون شرح؛ برای نجات این کِشتی به گِل نشسته است و لاغیر؛ اگر فیلمی را نقد میکنیم و به آن میتازیم و از آن اشکال میگیریم، صرفاً قصد بر این است که کارگردان در کارهای بعدی بتواند ضعفهای خود را پوشش بدهد نه اینکه سینما را با نقد عقیم کنیم!
نقد منصفانه همیشه سازنده است و همواره سعی بر این بوده حتی در صورت کمی و کاستی از خوبیهای یک اثر هم نام برده شود و به آن پرداخته شود ولی ظاهراً برخی نه تنها سینما را دوست ندارند بلکه سعی دارند با پا گذاشتن در راه غلط، سینما را به حضیض نابودی نزدیک و نزدیکتر کنند.
دو روز از جشنواره به پلک بر هم زدنی گذشت و 4 فیلم در روز اول و سه فیلم در روز دوم در بخش مسابقه جشنواره به اکران درآمد و اهالی رسانه و منتقدان آن را دیدند و در همین فاصله دو روزه بسیاری از منتقدان نسبت به کیفیت آثار اکران شده نقدهای جدی منتشر کردند و اعتقاد داشتند که این آثار در حد و اندازههای جشنواره فیلم فجر نیست و اصلاً نباید از فیلتر هیات انتخاب رد میشد و به بخش اصلی راه پیدا میکرد! در همین راستا نقدی نسبت به دو فیلم اول جشنواره یعنی «صیاد» و «بازی خونی» در شماره قبلی روزنامه منتشر شد که نظر نقادانه نگارنده درباره این دو فیلم بود که از قضا این بار در فضای مجازی مورد استقبال قرار گرفت. باید اضافه کنیم جشنوارهای که پس از دو روز از اکران فیلمهایش حتی یک اثر آن هم به مذاق اهالی رسانه و منتقدان خوش نمی آید، چطور میتواند ویترین سینمای کشور در سال آینده باشد؟
البته باید این موضوع را در نظر گرفت از آنجا که فیلمهای این دوره از جشنواره به صورت همزمان در سینماهای مردمی نیز اکران میشود، استقبال خوبی از فیلم های کُمدی این دوره صورت گرفته و اکثر بلیط ها در سینماها به فروش رفته و حتی برخی از فیلمها مانند «صد دام» به سانس فوق العاده رسیده است که این موضوع نشان میدهد مردم حتی اگر سینمای اجتماعی و ملودارم در جشنواره فیلم های خوبی ارائه بدهد دوباره تمایل به سمت کُمدی دارند و صرفاً برای دیدن کُمدیها سر و دست میشکنند!
این انگاره در ذهن تهیه کننده جماعت جای خود را باز کرده که یا فقط به سمت تهیه فیلمهای کُمدی برود یا اینکه اگر قرار است فیلمی غیر از ژانر کُمدی و عامه پسند بسازد آن را صرفاً برای جشنواره فیلم فجر بفرستد و حتی نیم نگاهی هم به فروش نداشته باشد! این موضوع را میتوان از اکران فیلم هایی همچون «سونسوز»، «داد» و «ترک عمیق» فهمید، فیلم هایی که در روز اول و دوم، اکران شد و مشخصاً محتوای آنها و حتی نوع انتخاب بازیگر فریاد میزند که « ما قرار نیست اکران عمومی داشته باشیم» و فقط قرار است در جشنواره نامی برای خود دست و پا کنیم!
این تفکر مدتها است بر سینمای ایران سایه افکنده و باعث شده که سینمای ما به مرض «کُمدی بینی» دچار شود و حتی اگر هم دقت کرده باشید متوجه خواهید شد در این دو سال اخیر که تعداد کُمدیها در بخش مسابقه زیاد شده، این آثار در کاخ جشنواره نیز مخاطبان بیشتری را به خود جلب میکند!
گفتیم با این ترکیب باید شاهد جشنوارهای منفعل باشیم که به تیریج قبای برخی برخورد و ما را ضد جشنواره و ضد سینما معرفی کردند، شاید بعد از چند روز شاهد چند اثر خوب باشیم در این شکی نیست ولی دو روز ابتدایی جشنواره که به اصطلاح حلقه وصل مخاطب و سینما بود به راحتی آب خوردن با فیلمهایی یکی از یکی بدتر تلف شد و در این میان وقت اهالی رسانه نیز گرفته شد و از همه مهمتر سینمای کشور در ژانری غیر از کُمدی، عقب افتادگی خود را به رخ همگان کشید!
«صیاد» و «بازی خونی» که از نظر سوژه خو باست اما یکی از یکی دیگر بدتر بود، تلف کردن سوژه در کنار بازیهایی که در خور شأن سینما و مخاطب نبود تنها گوشه ای از افتضاح دو روز اول جشنواره بود که انتظار میرفت چیزی فراتر از اینها باشد. سونسوز و داد هم که صرفا مناسب اکران در بخش هنر و تجربه بود آن هم در حد چند سانس، ترک عمیق ساخته آرمان زرین کوب که انتظار داشتیم ادامه کار خوب قبلیاش باشد به یکباره مخاطبان را سورپرایز کرد و ترکیبی از کسالت و سر درد را شامل حال آنها کرد.
شاید بی رحمی باشد ولی نظر شخصی اینجانب این است که جای انیمیشن در بخش سودای سیمرغ نیست و باید یک بخش جداگانه مانند مستند و فیلم کوتاه را برای آن در نظر بگیرند. این مساله همیشه مورد انتقاد بوده و هیچگاه به آن درست و حسابی رسیدگی نشده است. اگر بخشی جداگانه برای پویانمایی در نظر میگرفتند چه بسا تعداد بیشتری اثر به جشنواره ارسال میشد و استعدادهای بیشتری دیده و شکوفا میشدند ولی اینکه تصمیم بر این باشد که 4 پویانمایی به 33 فیلم در بخش سودای سیمرغ اضافه شود و سانس هایی فشرده و تا آخر شب برای آن در نظر گرفته شود حرفهای و منطقی نیست.
این مباحثی که مطرح میشود غُر زدن نیست، واقعیت است که برخی از گفتن آن ابا دارند و اعتقاد دارند که علیه جشنواره نوشتن یا نقد به آثار آن خصومت شخصی و پدرکشتگی با سینما و کارگردان است؛ نه این گونه نیست، اگر اینگونه بود هیچگاه برای این سینما دل نمی سوزاندیم و به مسئولان هشدار نمیدادیم و برعکس با تعریف و تمجید و چاپلوسی آنها را در این مسیر غلط همراهی میکردیم و در بوق و کرنا مدح و ستایش مدیران سینمایی را فریاد میزدیم.
هر چه گفتیم و نگفتیم و هر چه میگوییم صرفاً به قول مرحوم فتحعلی اویسی در نقش آقای کاووسی در سریال بدون شرح؛ برای نجات این کِشتی به گِل نشسته است و لاغیر؛ اگر فیلمی را نقد میکنیم و به آن میتازیم و از آن اشکال میگیریم، صرفاً قصد بر این است که کارگردان در کارهای بعدی بتواند ضعفهای خود را پوشش بدهد نه اینکه سینما را با نقد عقیم کنیم!
نقد منصفانه همیشه سازنده است و همواره سعی بر این بوده حتی در صورت کمی و کاستی از خوبیهای یک اثر هم نام برده شود و به آن پرداخته شود ولی ظاهراً برخی نه تنها سینما را دوست ندارند بلکه سعی دارند با پا گذاشتن در راه غلط، سینما را به حضیض نابودی نزدیک و نزدیکتر کنند.
علی کلانتری - منتــقد