صبر، ممارست، جسارت و استعداد، نشانههایی است که هر فرد در راه ستاره شدن در هر زمینهای به آنها نیاز مبرم دارد و در این میان کمی هم شانس میتواند دخیل باشد.
این پروسه قطعاً در سینما به طور کامل اجرا نمیشود و بسیاری از بازیگران که در حال حاضر نام سلبریتی را یدک میکشند و عدهای برای آنها سر و دست میشکنند و برای حضور در پروژهها، دستمزدهای میلیاردی میگیرند و اسپانسرهای متمول دارند و ماشین شخصی شان کمتر از بیست میلیارد تومان قیمت ندارد، یکی، دوتا و در مواردی عاری از تمام نشانههایی که در ابتدا به آنها اشاره کردیم هستند.
با هزار منت پیشنهاد را قبول میکنند، برای حضور در لوکیشن فیلمبرداری هزار شرط و شروط میگذارند، خوب پول میگیرند و در نهایت چیزی را که ارائه میدهند، در سطح بازیگرهای آماتور نوجوان هم نیست ولی دوباره خواهان دارند و عدهای از تهیه کنندگان سینما به دلیل عاری بودن فیلمنامه هایشان از جذابیت، سعی میکنند با قرارداد بستن با یکی از این نابازیگرها، حداقل مقداری از فروش فیلم را در زمان اکران تضمین کنند.
چندین سال است که با ظهور نابازیگرها و به واسطه اعتراض بازیگرانِ درست و حسابی که به حقشان در هنر هفتم نرسیدند، عدهای سینمای ایران را پولکی و شکلکی خطاب می کنند! حال هدف و منظورشان از اطلاق چنین القابی به سینمای ایران چیست؟ سینمای پولکی همان طور که از نام مشخص است به سینمایی گفته میشود که شخصی متمول در ابتدای راه هنری خود فارغ از استعداد داشته یا نداشته، دست در جیب خود یا حساب پدری میکند و با پرداخت هزینههای هنگفت به برخی تهیه کنندگان و یا کارگردانها، برای خود در سریال و یا فیلمی پرستاره، نقشی هرچند کوتاه میخرد و سعی میکند ره صد ساله را یک شبِ طی کند و همین امر باعث میشود که زودتر از حالت معمول به چشم بیاید. این به چشم آمدن و دیده شدن باعث میشود که فردِ متمول اگر ذرهای استعداد داشته باشد به سرعت توسط دیگر تهیه کنندگان دیده شود و مسیری که مابقی با خاک صحنه خوردن و آمد و شد فراوان به آن می رسند، آسانسوری بالا برود.
در مرحله دوم سراغ سینمای شکلکی میرویم، سینمایی است که شخصی به واسطه صورت زیبا و تیپ مانکن طور وارد آن میشود و بدون داشتن هیچگونه استعداد و سواد آکادمیک، قراردادهای کلان میبندد. دیده شده که چنین افرادی در سینمای ایران تا به امروز ماندگار شدهاند و به واسطه عقد قراردادهای سنگین و بدون هیچ گونه استعداد، ثروتشان روز به روز افزونتر شده و با کیسههای پرپول مال اندوزی میکنند و همچنان قصد ندارند به مانند شیطان، از خر پیاده شوند و از سینما سواری می گیرند.
در این میان باید به این نکته توجه کنیم که حلاوت وجود بازیگرهایی که از صفر شروع میکنند و به همه چیز در این عرصه میرسند، تلخی سینمای پولکی و شکلکی را از بین میبرد.
با نگاهی گذرا به فهرست بازیگرانی که خاک صحنه خوردند و بعد از سالها لقب آقای بازیگر و استاد گرفتند، کم نیست. مرحوم عزت الله انتظامی تنها یکی از آنها است و استاد علی نصیریان از بزرگان سینمای ایران در سال های ابتدایی فعالیتاش، از تئاتر و تلویزیون شروع کرد و با استعداد ذاتی و تمرین و ممارست پس از سالها خاک صحنه خوردن به جایی رسید که امروز از کوچک و بزرگ او را می شناسند و تحسین میکنند. استاد خسرو شکیبایی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی،محمد علی کشاورز و بسیاری دیگر از بازیگرانی که شاید خیلی از آنها دیگر در میان ما نیستند به درجهای از هنر بازیگری رسیدند که بدون پول، محبوبیت را برای خود خریدند.
از نامِ این بزرگان در دهه چهل و پنجاه که بگذریم، در حال حاضر نیز سینمای ایران از بازیگرانِ درست و حسابی که نقشهای کوچک فراری نبودند و با استعداد ذاتی رشد و نمو کردند عاری نیست.
این روزها فصل دوم سریال آقای قاضی از تلویزیون در حال پخش است. سریالی که فصل اول آن به یکباره توانست آمار مخاطبین رسانه ملی را بالا ببرد. سریالی که نه میزانسن خاصی دارد، نه در آن شاهد سکانسهای اکشن هستیم و نه حتی در فیلمنامه آن پیچیدگی خاصی دیده می شود؛ همه چیز در آقای قاضی عیان است، یک دادگاه، یک پرونده، شاکی و متشاکی! چیزی که آقای قاضی را به یکی از سریالهای محبوب تلویزیون تبدیل کرده و باعث شده که منتقدین رسانه ملی برای ادامه انتقاد کمی صبر پیشه کنند، خودِ آقای قاضی است؛ بهزاد خلج!
بهزاد خلج از آن دست بازیگرانی است که برای جایگاهی که در آن ایستاده، زحمت کشیده و قطعاً برای این جایگاه در ادامه نیز ارزش قائل خواهد بود. خلج که از بازی در سریالهای تلویزیونی فعالیت هنری خود را آغاز کرده، این روزها به سوپراستاری تبدیل شده که تهیه کنندگان سینما و تلویزیون با اعتماد به نفس هرچه تمام تر میتوانند سراغ او بروند و نقشهای مهم و کلیدی را به او بسپرند و از ابتدا از نتیجه کار خروجی راضی باشند.
خلج با پارتی بازی در سینما غریبه است، این را باید از سیر صعودی کارنامه هنری او جستجو کرد. بازیهای کوتاه در سریالهای تلویزیونی در مسیر خوشبختی و محکومین، او را به سمت نمایش خانگی سوق داد. سریالهای مانکن و میدان سرخ از آن دست سریال هایی بود که می توانست اعتماد بیشتری به خلج بکند تا او بتواند خود را بیشتر از آنچه که هست نشان دهد ولی بازی در این دو سریال آن چیزی نبود که خلج به دنبالش میگشت. به همین خاطر به ممارست خود ادامه داد و بالاخره آن چیزی که باید اتفاق میافتاد.
نمیتوانیم انکار کنیم که سریال پوست شیر سکوی پرتاب بهزاد خلج بود. خلج با ایفای نقش رسول توانست زوایای پنهان هنر خود را به چشم مخاطب بیاورد و به او دیکته کند که من ارزش دیدن دارم. بازی بی نقص و مکملی در حد و اندازههای نقش اصلی باعث شد که نام بهزاد خلج بیش از پیش بر سر زبانها بیفتد. خلج به خوبی توانست شانه به شانه با بازیگران قدری همچون شهاب حسینی و هادی حجازی فر پیش برود و ثابت کند که میتواند در کنار چنین بازیگرانی حتی نقش اصلی را بر عهده بگیرد.
بازی خوب خلج در سریال حیثیت گمشده ساخته سجاد پهلوان زاده مهر تاییدی بود بر استعداد وی در عرصه بازیگری. خلج صحنه را میشناسد و میداند که برای رسیدن به جایگاهی که اکنون در آن قرار دارد چقدر زحمت کشیده، با علم به اینکه به مانند برخی از بازیگران یک شبه ره صد ساله را نرفته و برای تک تک لطفهایی که الان مردم به او دارند چه شب بیداریهایی کرده، نقشهای درستی را بر عهده می گیرد و آنها را قبول میکند. آقای قاضی که در حال حاضر از شبکه دوم سیما در حال پخش است از آن دست تصمیماتی بود که باعث شد بهزاد خلج به یکی از چهرههای هنری معروف سینمای
ایران تبدیل شود.
دیگر کسی از بهزاد خلج توقع ندارد که در سایه باشد، نقش چندم را بر عهده بگیرد، بهزاد خلج استعدادی دارد که میتواند هرنقشی را به بهترین شکل ممکن ایفا کند و مخاطب را مجاب به تحسین کند. نمونه دیگری از استعداد وی در جشنواره فجر سال گذشته به نمایش درآمد، فیلم مجنون ساخته مهدی شامحمدی که داستان زندگی شهید مهدی زین الدین است و بهزاد خلج در این فیلم به ایفای نقش پرداخته و الحق و الانصاف بسیار نیز درخشان بود توانست برای او سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد را به همراه بیاورد. خلج در حالی توانسته این جایزه را از آن خود کند که بسیاری از بازیگران هنوز در صف ایستادهاند و نتوانستهاند سیمرغ را با خود به خانه ببرند.
تمساح خونی ساخته جواد عزتی که هم اکنون بر روی پرده سینماهای کشور است، آخرین کار سینمایی خلج است که در مسیر روند رو به رشد او توانسته نظر مخاطبان را نیز به خود جلب کند.
سخن کوتاه کنیم، بهزاد خلج از آن دست بازیگرانی است که باید به او بیشتر توجه شود، سینمای ایران در این چندسال اخیر به روش پولکی و شکلکی بسیار مسموم شده و کسانی چهره شدند که ارزش آن را نداشتند. امثال بهزاد خلج که از صفر به صد رسیدند لایق احترامند.
علی کلانتری
این پروسه قطعاً در سینما به طور کامل اجرا نمیشود و بسیاری از بازیگران که در حال حاضر نام سلبریتی را یدک میکشند و عدهای برای آنها سر و دست میشکنند و برای حضور در پروژهها، دستمزدهای میلیاردی میگیرند و اسپانسرهای متمول دارند و ماشین شخصی شان کمتر از بیست میلیارد تومان قیمت ندارد، یکی، دوتا و در مواردی عاری از تمام نشانههایی که در ابتدا به آنها اشاره کردیم هستند.
با هزار منت پیشنهاد را قبول میکنند، برای حضور در لوکیشن فیلمبرداری هزار شرط و شروط میگذارند، خوب پول میگیرند و در نهایت چیزی را که ارائه میدهند، در سطح بازیگرهای آماتور نوجوان هم نیست ولی دوباره خواهان دارند و عدهای از تهیه کنندگان سینما به دلیل عاری بودن فیلمنامه هایشان از جذابیت، سعی میکنند با قرارداد بستن با یکی از این نابازیگرها، حداقل مقداری از فروش فیلم را در زمان اکران تضمین کنند.
چندین سال است که با ظهور نابازیگرها و به واسطه اعتراض بازیگرانِ درست و حسابی که به حقشان در هنر هفتم نرسیدند، عدهای سینمای ایران را پولکی و شکلکی خطاب می کنند! حال هدف و منظورشان از اطلاق چنین القابی به سینمای ایران چیست؟ سینمای پولکی همان طور که از نام مشخص است به سینمایی گفته میشود که شخصی متمول در ابتدای راه هنری خود فارغ از استعداد داشته یا نداشته، دست در جیب خود یا حساب پدری میکند و با پرداخت هزینههای هنگفت به برخی تهیه کنندگان و یا کارگردانها، برای خود در سریال و یا فیلمی پرستاره، نقشی هرچند کوتاه میخرد و سعی میکند ره صد ساله را یک شبِ طی کند و همین امر باعث میشود که زودتر از حالت معمول به چشم بیاید. این به چشم آمدن و دیده شدن باعث میشود که فردِ متمول اگر ذرهای استعداد داشته باشد به سرعت توسط دیگر تهیه کنندگان دیده شود و مسیری که مابقی با خاک صحنه خوردن و آمد و شد فراوان به آن می رسند، آسانسوری بالا برود.
در مرحله دوم سراغ سینمای شکلکی میرویم، سینمایی است که شخصی به واسطه صورت زیبا و تیپ مانکن طور وارد آن میشود و بدون داشتن هیچگونه استعداد و سواد آکادمیک، قراردادهای کلان میبندد. دیده شده که چنین افرادی در سینمای ایران تا به امروز ماندگار شدهاند و به واسطه عقد قراردادهای سنگین و بدون هیچ گونه استعداد، ثروتشان روز به روز افزونتر شده و با کیسههای پرپول مال اندوزی میکنند و همچنان قصد ندارند به مانند شیطان، از خر پیاده شوند و از سینما سواری می گیرند.
در این میان باید به این نکته توجه کنیم که حلاوت وجود بازیگرهایی که از صفر شروع میکنند و به همه چیز در این عرصه میرسند، تلخی سینمای پولکی و شکلکی را از بین میبرد.
با نگاهی گذرا به فهرست بازیگرانی که خاک صحنه خوردند و بعد از سالها لقب آقای بازیگر و استاد گرفتند، کم نیست. مرحوم عزت الله انتظامی تنها یکی از آنها است و استاد علی نصیریان از بزرگان سینمای ایران در سال های ابتدایی فعالیتاش، از تئاتر و تلویزیون شروع کرد و با استعداد ذاتی و تمرین و ممارست پس از سالها خاک صحنه خوردن به جایی رسید که امروز از کوچک و بزرگ او را می شناسند و تحسین میکنند. استاد خسرو شکیبایی، عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی،محمد علی کشاورز و بسیاری دیگر از بازیگرانی که شاید خیلی از آنها دیگر در میان ما نیستند به درجهای از هنر بازیگری رسیدند که بدون پول، محبوبیت را برای خود خریدند.
از نامِ این بزرگان در دهه چهل و پنجاه که بگذریم، در حال حاضر نیز سینمای ایران از بازیگرانِ درست و حسابی که نقشهای کوچک فراری نبودند و با استعداد ذاتی رشد و نمو کردند عاری نیست.
این روزها فصل دوم سریال آقای قاضی از تلویزیون در حال پخش است. سریالی که فصل اول آن به یکباره توانست آمار مخاطبین رسانه ملی را بالا ببرد. سریالی که نه میزانسن خاصی دارد، نه در آن شاهد سکانسهای اکشن هستیم و نه حتی در فیلمنامه آن پیچیدگی خاصی دیده می شود؛ همه چیز در آقای قاضی عیان است، یک دادگاه، یک پرونده، شاکی و متشاکی! چیزی که آقای قاضی را به یکی از سریالهای محبوب تلویزیون تبدیل کرده و باعث شده که منتقدین رسانه ملی برای ادامه انتقاد کمی صبر پیشه کنند، خودِ آقای قاضی است؛ بهزاد خلج!
بهزاد خلج از آن دست بازیگرانی است که برای جایگاهی که در آن ایستاده، زحمت کشیده و قطعاً برای این جایگاه در ادامه نیز ارزش قائل خواهد بود. خلج که از بازی در سریالهای تلویزیونی فعالیت هنری خود را آغاز کرده، این روزها به سوپراستاری تبدیل شده که تهیه کنندگان سینما و تلویزیون با اعتماد به نفس هرچه تمام تر میتوانند سراغ او بروند و نقشهای مهم و کلیدی را به او بسپرند و از ابتدا از نتیجه کار خروجی راضی باشند.
خلج با پارتی بازی در سینما غریبه است، این را باید از سیر صعودی کارنامه هنری او جستجو کرد. بازیهای کوتاه در سریالهای تلویزیونی در مسیر خوشبختی و محکومین، او را به سمت نمایش خانگی سوق داد. سریالهای مانکن و میدان سرخ از آن دست سریال هایی بود که می توانست اعتماد بیشتری به خلج بکند تا او بتواند خود را بیشتر از آنچه که هست نشان دهد ولی بازی در این دو سریال آن چیزی نبود که خلج به دنبالش میگشت. به همین خاطر به ممارست خود ادامه داد و بالاخره آن چیزی که باید اتفاق میافتاد.
نمیتوانیم انکار کنیم که سریال پوست شیر سکوی پرتاب بهزاد خلج بود. خلج با ایفای نقش رسول توانست زوایای پنهان هنر خود را به چشم مخاطب بیاورد و به او دیکته کند که من ارزش دیدن دارم. بازی بی نقص و مکملی در حد و اندازههای نقش اصلی باعث شد که نام بهزاد خلج بیش از پیش بر سر زبانها بیفتد. خلج به خوبی توانست شانه به شانه با بازیگران قدری همچون شهاب حسینی و هادی حجازی فر پیش برود و ثابت کند که میتواند در کنار چنین بازیگرانی حتی نقش اصلی را بر عهده بگیرد.
بازی خوب خلج در سریال حیثیت گمشده ساخته سجاد پهلوان زاده مهر تاییدی بود بر استعداد وی در عرصه بازیگری. خلج صحنه را میشناسد و میداند که برای رسیدن به جایگاهی که اکنون در آن قرار دارد چقدر زحمت کشیده، با علم به اینکه به مانند برخی از بازیگران یک شبه ره صد ساله را نرفته و برای تک تک لطفهایی که الان مردم به او دارند چه شب بیداریهایی کرده، نقشهای درستی را بر عهده می گیرد و آنها را قبول میکند. آقای قاضی که در حال حاضر از شبکه دوم سیما در حال پخش است از آن دست تصمیماتی بود که باعث شد بهزاد خلج به یکی از چهرههای هنری معروف سینمای
ایران تبدیل شود.
دیگر کسی از بهزاد خلج توقع ندارد که در سایه باشد، نقش چندم را بر عهده بگیرد، بهزاد خلج استعدادی دارد که میتواند هرنقشی را به بهترین شکل ممکن ایفا کند و مخاطب را مجاب به تحسین کند. نمونه دیگری از استعداد وی در جشنواره فجر سال گذشته به نمایش درآمد، فیلم مجنون ساخته مهدی شامحمدی که داستان زندگی شهید مهدی زین الدین است و بهزاد خلج در این فیلم به ایفای نقش پرداخته و الحق و الانصاف بسیار نیز درخشان بود توانست برای او سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد را به همراه بیاورد. خلج در حالی توانسته این جایزه را از آن خود کند که بسیاری از بازیگران هنوز در صف ایستادهاند و نتوانستهاند سیمرغ را با خود به خانه ببرند.
تمساح خونی ساخته جواد عزتی که هم اکنون بر روی پرده سینماهای کشور است، آخرین کار سینمایی خلج است که در مسیر روند رو به رشد او توانسته نظر مخاطبان را نیز به خود جلب کند.
سخن کوتاه کنیم، بهزاد خلج از آن دست بازیگرانی است که باید به او بیشتر توجه شود، سینمای ایران در این چندسال اخیر به روش پولکی و شکلکی بسیار مسموم شده و کسانی چهره شدند که ارزش آن را نداشتند. امثال بهزاد خلج که از صفر به صد رسیدند لایق احترامند.
علی کلانتری