در روزهای اخیر اخباری در فضای رسانهای مبنی بر دیدار ماسک به نمایندگی از ترامپ با ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل منتشر شده است حال آنکه اسماعیل بقائی سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان در واکنش به ادعای مطرحشده، ضمن تکذیب قاطع انجام چنین دیداری، از فضاسازی گسترده رسانههای آمریکایی در این خصوص ابراز تعجب کرد.
نکته قابل توجه آن است که همزمان با این اخبار، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفته جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در دیدار روز چهارشنبه با دونالد ترامپ از ایران به عنوان «فوریترین تهدید» علیه امنیت ملی ایالات متحده یاد کرده است. پیش از او نیز هریس معاونش در مبارزات انتخاباتی طی مصاحبه با شبکه سیبیاس در پاسخ به سوالی درباره مهمترین دشمن آمریکا، ادعا کرد: «به نظرم، مشخصترین آنها ایران است». در همین حال ترکیب کابینه اعلامی ترامپ نیز نشان میدهد که آنها در کنار وابستگی شدید به رژیم صهیونیستی، در سوابق خود رویکردهای ضد ایرانی بسیاری داشتهاند که نشانگر تفکر مشترک ترامپ و بایدن یا همان جمهوریخواهان و دموکراتها در قبال ایران است.
در باب چرایی انتشار اخباری همچون دیدار ماسک و ایروانی که پس از یکی دو روز تکذیب میشود دو دیدگاه مطرح است. یک دیدگاه آن است که برخی همچنان در تصورات غرب گرایانه و تحقیر آمیز گذشته هستند که میگفت ایران فقط میتوان آبگوشت بز باش بپزد و گزینهای جز تن دادن به خواستهای غرب برای حل مشکلات کشور وجود ندارد، برآنند تا انتشار اخبار اینچنینی فضای ذهنی جامعه را به حمایت از مذاکره و تن دادن به خواستههای آمریکا آن هم در سال پایانی برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت ( اکتبر 2025) سوق دهند. حلقه تکمیلی این رفتار نیز بزرگ نمایی از کمبودهای کشور از حوزه انرژی گرفته تا کسری بودجه و نیاز به امضای اف ای تی اف، افزایش تورم و نرخ ارز و... میباشد.
اما دیدگاه که برگرفته از تحلیل رفتاری آمریکا از گذشته تا به امروز است برگرفته از این نگاه است که آمریکاییها با انتشار چنین اخباری و هدایت آن در ابعاد گسترده برآنند تا چند هدف را دنبال نمایند . نخست آنکه غرب هر زمان ایران از درون ابراز ضعف اقتصادی کرده است در قالب فشار حداکثری به دنبال شرطی سازی اقتصاد ایران بوده است در مقطع کنونی نیز آمریکاییها با سوء استفاده از برخی تحولات داخلی ایران در حزه انرژی و نیز سخنان برخی مسئولان که دائما از کمبودها و لزوم مذاکره با خارج میگویند برآنند تا همان سیاست خود تحریمی را در لوای انتظار برای امدن ترامپ ( دو ماه دیگر ) و نتایج مذاکرات به ایران تحمیل نمایند.
دوم آنکه ایران امروز به عنوان کشور مقاومتی توانسته در منطقه و جهانی جایگاهی تاثیرگذار پیدا کند که نتیجه آن نیز رویکرد دولتهای منطقهای و فرامنطقهای به توسعه روابط با ایران است. ملتهای منطقه نیز از یک سو خواستار الگو گیری حاکمانشان از مقاومت ایران هستند و از سوی دیگر دلخوشی فلسطین، لبنان و... برای ادامه مقاومت حضور ایران در این جبهه است. در مقطع کنونی که آمریکاییها به دنبال تضعیف روحیه مقاومت و تحمیل آتش بس صهیونیستی در غزه و لبنان میباشند، انشتار اخباری همچون دیدار ایروانی و ماسک میتواند حربهای برای تخریب جایگاه منطقهای ایران و نیز دلسرد سازی و در نهایت تسلیم سازی مقاومت باشد.
سوم آنکه در حالی بایدن و ترامپ خود را متعهد به حمایت از رژیم صهیونیستی میدانند که به شدت از وعده صادق 3 ایران هراس دارند لذا با زنجیره طرحهایی به دنبال توقف این عملیات هستند. بازگشایی پروندههای حقوق بشری، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی برای امنیتی سازی فضای کشور، ادعای اروپا مبنی بر تحریمها جدید و اقدام تروئیکای اروپایی در شورای حکام برای صدور قطعنامه و نیز ادعای رویکرد سازشی ترامپ به ایران را در این چارچوب میتوان ارزیابی میکرد.
نکته پایانی آنکه هر چند که غرب سعی دارد تا چین و روسیه را احیا کنندگان نظم نوین جهانی چند جانبه گرایانه معرفی نماید اما حقیقت آن است که نقش محوری و کلیدی ایران در این مینه را نمیتوان نادیده گرفت. موقعیت جغرافیایی، ظرفیتهای اکونومیک و راهبردی ایران در کنار توان علمی و فنی و دفاعی بومی و نیز محوریت ترانزیتی ایران، موجب شده تا طرحهایی همچون یک کمربند یک جاده، طرح جنوب- جنوب و.. صرفا با نقش آفرینی ایران معنا پیدا کند بگونهای که غرب ویرانی، تضعیف و چند پاره سازی ایران را مولفهای برای شکست این طرحهای بزرگ میداند. اهمیت و نقش ایران در نظم نوین جهانی را در رویکرد شانگهای و بریکس به پذیرش عضویت اصلی ایران در این پیمانها و توجه به طرحها و پیشنهادهای راهبردی آن میتوان مشاهده کرد. تخریب این روند که نوعی اعمال تهدید علیه ایران، روسیه و چین و نظم نوین جهانی است را میتوان از اهداف ادعاهایی همچون دیدار ایروانی و ماسک دانست. به هر تقدیر آنچه مسلم است آنکه دولتمردان کشور باید توجه بیشتری به تحرکات و جنگ ادراکی این روزهای دشمن با عقبه داخلی آنها داشته باشد تا در شرایط حساس جهان امروز گرفتار بازی تکراری احتمال مذاکره با آمریکا نگردد.
نکته قابل توجه آن است که همزمان با این اخبار، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفته جو بایدن رئیسجمهور آمریکا در دیدار روز چهارشنبه با دونالد ترامپ از ایران به عنوان «فوریترین تهدید» علیه امنیت ملی ایالات متحده یاد کرده است. پیش از او نیز هریس معاونش در مبارزات انتخاباتی طی مصاحبه با شبکه سیبیاس در پاسخ به سوالی درباره مهمترین دشمن آمریکا، ادعا کرد: «به نظرم، مشخصترین آنها ایران است». در همین حال ترکیب کابینه اعلامی ترامپ نیز نشان میدهد که آنها در کنار وابستگی شدید به رژیم صهیونیستی، در سوابق خود رویکردهای ضد ایرانی بسیاری داشتهاند که نشانگر تفکر مشترک ترامپ و بایدن یا همان جمهوریخواهان و دموکراتها در قبال ایران است.
در باب چرایی انتشار اخباری همچون دیدار ماسک و ایروانی که پس از یکی دو روز تکذیب میشود دو دیدگاه مطرح است. یک دیدگاه آن است که برخی همچنان در تصورات غرب گرایانه و تحقیر آمیز گذشته هستند که میگفت ایران فقط میتوان آبگوشت بز باش بپزد و گزینهای جز تن دادن به خواستهای غرب برای حل مشکلات کشور وجود ندارد، برآنند تا انتشار اخبار اینچنینی فضای ذهنی جامعه را به حمایت از مذاکره و تن دادن به خواستههای آمریکا آن هم در سال پایانی برجام و قطعنامه 2231 شورای امنیت ( اکتبر 2025) سوق دهند. حلقه تکمیلی این رفتار نیز بزرگ نمایی از کمبودهای کشور از حوزه انرژی گرفته تا کسری بودجه و نیاز به امضای اف ای تی اف، افزایش تورم و نرخ ارز و... میباشد.
اما دیدگاه که برگرفته از تحلیل رفتاری آمریکا از گذشته تا به امروز است برگرفته از این نگاه است که آمریکاییها با انتشار چنین اخباری و هدایت آن در ابعاد گسترده برآنند تا چند هدف را دنبال نمایند . نخست آنکه غرب هر زمان ایران از درون ابراز ضعف اقتصادی کرده است در قالب فشار حداکثری به دنبال شرطی سازی اقتصاد ایران بوده است در مقطع کنونی نیز آمریکاییها با سوء استفاده از برخی تحولات داخلی ایران در حزه انرژی و نیز سخنان برخی مسئولان که دائما از کمبودها و لزوم مذاکره با خارج میگویند برآنند تا همان سیاست خود تحریمی را در لوای انتظار برای امدن ترامپ ( دو ماه دیگر ) و نتایج مذاکرات به ایران تحمیل نمایند.
دوم آنکه ایران امروز به عنوان کشور مقاومتی توانسته در منطقه و جهانی جایگاهی تاثیرگذار پیدا کند که نتیجه آن نیز رویکرد دولتهای منطقهای و فرامنطقهای به توسعه روابط با ایران است. ملتهای منطقه نیز از یک سو خواستار الگو گیری حاکمانشان از مقاومت ایران هستند و از سوی دیگر دلخوشی فلسطین، لبنان و... برای ادامه مقاومت حضور ایران در این جبهه است. در مقطع کنونی که آمریکاییها به دنبال تضعیف روحیه مقاومت و تحمیل آتش بس صهیونیستی در غزه و لبنان میباشند، انشتار اخباری همچون دیدار ایروانی و ماسک میتواند حربهای برای تخریب جایگاه منطقهای ایران و نیز دلسرد سازی و در نهایت تسلیم سازی مقاومت باشد.
سوم آنکه در حالی بایدن و ترامپ خود را متعهد به حمایت از رژیم صهیونیستی میدانند که به شدت از وعده صادق 3 ایران هراس دارند لذا با زنجیره طرحهایی به دنبال توقف این عملیات هستند. بازگشایی پروندههای حقوق بشری، بزرگنمایی مشکلات اقتصادی برای امنیتی سازی فضای کشور، ادعای اروپا مبنی بر تحریمها جدید و اقدام تروئیکای اروپایی در شورای حکام برای صدور قطعنامه و نیز ادعای رویکرد سازشی ترامپ به ایران را در این چارچوب میتوان ارزیابی میکرد.
نکته پایانی آنکه هر چند که غرب سعی دارد تا چین و روسیه را احیا کنندگان نظم نوین جهانی چند جانبه گرایانه معرفی نماید اما حقیقت آن است که نقش محوری و کلیدی ایران در این مینه را نمیتوان نادیده گرفت. موقعیت جغرافیایی، ظرفیتهای اکونومیک و راهبردی ایران در کنار توان علمی و فنی و دفاعی بومی و نیز محوریت ترانزیتی ایران، موجب شده تا طرحهایی همچون یک کمربند یک جاده، طرح جنوب- جنوب و.. صرفا با نقش آفرینی ایران معنا پیدا کند بگونهای که غرب ویرانی، تضعیف و چند پاره سازی ایران را مولفهای برای شکست این طرحهای بزرگ میداند. اهمیت و نقش ایران در نظم نوین جهانی را در رویکرد شانگهای و بریکس به پذیرش عضویت اصلی ایران در این پیمانها و توجه به طرحها و پیشنهادهای راهبردی آن میتوان مشاهده کرد. تخریب این روند که نوعی اعمال تهدید علیه ایران، روسیه و چین و نظم نوین جهانی است را میتوان از اهداف ادعاهایی همچون دیدار ایروانی و ماسک دانست. به هر تقدیر آنچه مسلم است آنکه دولتمردان کشور باید توجه بیشتری به تحرکات و جنگ ادراکی این روزهای دشمن با عقبه داخلی آنها داشته باشد تا در شرایط حساس جهان امروز گرفتار بازی تکراری احتمال مذاکره با آمریکا نگردد.
قاسم غفوری