در حالی یک هفته از آمدن ترامپ در مقام چهل و هفتمین رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید میگذرد که یکی از مباحث داغ در داخل و بیرون ایران را مذاکره با آمریکا تشکیل میدهد. با توجه به تجربیات دو دهه مذاکرات هستهای و بویژه خاطرات تلخ برجام جا دارد که تا مجموعهای از نبایدها در قبال این مسئله مورد توجه قرار گیرد.
نخست خودداری از متهم سازی داخلی است. این امر بدان معناست که واژگانی همچون کاسبان تحریم و امنیت برهم زننده مذاکره هستند، و یا اینکه دولتمردان پیشین قدر فرصت بودن بایدن را ندانستهاند و ایران فرصت سوز شرایط توافق بوده است، خود متهمسازی و جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم است که قطعا جز گستاخی طرف مقابل و ایجاد حس بیاعتمادی در جامعه نتیجهای ندارد.
دوم خودداری کردن از خود تحقیری است. مروری بر شرایط کشور در طول چند دهه گذشته از دفاع مقدس گرفته تا به امروز نشان میدهد که دشمن در هر مقطعی تحریمها و فشارهای بسیاری را به ایران تحمیل کرده حال آنکه ایرانیان توانستهاند با تکیه بر داشتههای آن موانع را رفع نمایند. در سالهای اخیر نیز سیاست همسایگی و چشم بستن از برجام خنثی سازی تحریمها را رقم زده است چنانکه بدون برجام و افایتیاف ایران به میزان توان نفت فروخته و پول ان را دریافت کرده است. فراموش نکنیم که روزی غرب سیم خاردار به ایران نمیداد و امروز ایران با اتکای داخلی قدرت برتر نظامی در هوا، زمین، دریا و پدافند است. یا اینکه سوخت 20 درصدی غنی سازی برای راکتور تحقیقاتی تهران که برای درمان بیماران بود را نمیدادند و دانشمندان ایرانی همچون شهید شهریاری این مهم را در داخل تولید کردند و امروز ایران غنی سازی 60 درصد دارد. پس گره زدن همه چیز به مذاکره و همراهی با غرب، تحقیر سازی است که با واقعیت همخوانی ندارد و باید از آن خودداری کرد.
سوم تطهیر سازی ترامپ ممنوع است. برخی درداخل چنان عنوان میکنند که ترامپ تعدیل شده و صرفا میخواهد ایران تهدید هستهای نباشد و یا اینکه ترامپ در سخنانش به ایران چندان نمیپردازد و این یعنی رویکرد تعاملی آن. این تطهیر سازی دارای اشکالات ریشهای است چرا که از یک سو ترامپ رسما به رژیم صهیونیستی چراغ سبز حمله نظامی به ایران را داده است و از سوی دیگر نپرداختن ترامپ به ایران نه به معنای تغییر رفتار بلکه به معنای در اولویت نبودن ایران است چرا که اکنون ترامپ در حال نمایش اجرای وعدههای انتخاباتی از جمله اخراج مهاجرین و نیز بهبود اقتصاد آمریکا با وضع تعرفههای تجاری بر سایر کشورهاست. در همین حال عقلانیت برآن است که ترامپ را نه براساس یک موضوع بلکه در قالب رفتار جهانی آن مورد سنجش قرار داد تا دریافت که آیا تغییری در آن ایجاد شده یا نه. در باب ادعای هسته ای ترامپ نیز او پیشتر اعلام کرده است که تبدیل ایران به کشوری هستهای در حد و اندازه یک ازمایشگاه دانشگاهی را نشانه خطر هسته ای نبودن ایران میداند.
چهارم آنکه از توجیه سازی رفتار آمریکا باید خودداری کرد. برخی چنان عنوان میکنند که رفتارهای خصمانه آمریکا و یا اروپا در قالب فشار حداکثری برای این است که ایران پای میز مذاکره بیاید. در پاسخ به این ادعا این امر مطرح است که آمریکا و اروپا اگر واقعا به دنبال مذاکره هستند به جای فشار حداکثری مشوق رفع تحریمها و تهدیدات را ارائه نمایند و بعد از راستی ازمایی آنها از سوی ایران، میز مذاکره چینش شود.
پنجم آنکه خودداری از کتمان حقیقت و جا به جا نکردن جای متهم و مدعی از دیگر اصول مهم است. برخی چنان عنوان میکنند که ایران رویکرد مذاکراتی در این سالها نداشته است و منافع ملی قربانی رویکردهای جناحی شده است. این نوع اظهارات و ارزیابیها کتمان دو حقیقت است اولا آنکه خارج شده از برجام و زننده زیر میز طرف غربی بوده است ثانیا، در دولت یازدهم و دوازدهم 8 سال برجام و مذاکره با طرفهای غربی اجرایی شده است حال آنکه بانیان و مجریان برجام توضیح دهند که چه دستاوردی در آن سالها برای کشور داشته است.؟!! آیا اقای ظریف که امروز با صدای بلند در داووس از مذاکره با آمریکا میگوید ایا نویسنده و مجری برجام نبوده است؟ حاصل آن برجام چه بوده است؟ پاسخ به این پرسش و کتمان نکردن بدعهدی طرفهای غربی یکی از محورهای مهم در این روزها باید باشد. در نهایت آنکه این نبایدها را در یک جمله میتوان خلاصه کرد و آن اینکه دوستی پنهانی با دشمن در قالب متهم سازی داخلی، تحقیر سازی درونی، تطهیر سازی دشمن، توجیه سازی رفتار غرب، کتمان حقیقت بینتیجه بودن مذاکرات قبلی با غرب ممنوع است.
نخست خودداری از متهم سازی داخلی است. این امر بدان معناست که واژگانی همچون کاسبان تحریم و امنیت برهم زننده مذاکره هستند، و یا اینکه دولتمردان پیشین قدر فرصت بودن بایدن را ندانستهاند و ایران فرصت سوز شرایط توافق بوده است، خود متهمسازی و جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم است که قطعا جز گستاخی طرف مقابل و ایجاد حس بیاعتمادی در جامعه نتیجهای ندارد.
دوم خودداری کردن از خود تحقیری است. مروری بر شرایط کشور در طول چند دهه گذشته از دفاع مقدس گرفته تا به امروز نشان میدهد که دشمن در هر مقطعی تحریمها و فشارهای بسیاری را به ایران تحمیل کرده حال آنکه ایرانیان توانستهاند با تکیه بر داشتههای آن موانع را رفع نمایند. در سالهای اخیر نیز سیاست همسایگی و چشم بستن از برجام خنثی سازی تحریمها را رقم زده است چنانکه بدون برجام و افایتیاف ایران به میزان توان نفت فروخته و پول ان را دریافت کرده است. فراموش نکنیم که روزی غرب سیم خاردار به ایران نمیداد و امروز ایران با اتکای داخلی قدرت برتر نظامی در هوا، زمین، دریا و پدافند است. یا اینکه سوخت 20 درصدی غنی سازی برای راکتور تحقیقاتی تهران که برای درمان بیماران بود را نمیدادند و دانشمندان ایرانی همچون شهید شهریاری این مهم را در داخل تولید کردند و امروز ایران غنی سازی 60 درصد دارد. پس گره زدن همه چیز به مذاکره و همراهی با غرب، تحقیر سازی است که با واقعیت همخوانی ندارد و باید از آن خودداری کرد.
سوم تطهیر سازی ترامپ ممنوع است. برخی درداخل چنان عنوان میکنند که ترامپ تعدیل شده و صرفا میخواهد ایران تهدید هستهای نباشد و یا اینکه ترامپ در سخنانش به ایران چندان نمیپردازد و این یعنی رویکرد تعاملی آن. این تطهیر سازی دارای اشکالات ریشهای است چرا که از یک سو ترامپ رسما به رژیم صهیونیستی چراغ سبز حمله نظامی به ایران را داده است و از سوی دیگر نپرداختن ترامپ به ایران نه به معنای تغییر رفتار بلکه به معنای در اولویت نبودن ایران است چرا که اکنون ترامپ در حال نمایش اجرای وعدههای انتخاباتی از جمله اخراج مهاجرین و نیز بهبود اقتصاد آمریکا با وضع تعرفههای تجاری بر سایر کشورهاست. در همین حال عقلانیت برآن است که ترامپ را نه براساس یک موضوع بلکه در قالب رفتار جهانی آن مورد سنجش قرار داد تا دریافت که آیا تغییری در آن ایجاد شده یا نه. در باب ادعای هسته ای ترامپ نیز او پیشتر اعلام کرده است که تبدیل ایران به کشوری هستهای در حد و اندازه یک ازمایشگاه دانشگاهی را نشانه خطر هسته ای نبودن ایران میداند.
چهارم آنکه از توجیه سازی رفتار آمریکا باید خودداری کرد. برخی چنان عنوان میکنند که رفتارهای خصمانه آمریکا و یا اروپا در قالب فشار حداکثری برای این است که ایران پای میز مذاکره بیاید. در پاسخ به این ادعا این امر مطرح است که آمریکا و اروپا اگر واقعا به دنبال مذاکره هستند به جای فشار حداکثری مشوق رفع تحریمها و تهدیدات را ارائه نمایند و بعد از راستی ازمایی آنها از سوی ایران، میز مذاکره چینش شود.
پنجم آنکه خودداری از کتمان حقیقت و جا به جا نکردن جای متهم و مدعی از دیگر اصول مهم است. برخی چنان عنوان میکنند که ایران رویکرد مذاکراتی در این سالها نداشته است و منافع ملی قربانی رویکردهای جناحی شده است. این نوع اظهارات و ارزیابیها کتمان دو حقیقت است اولا آنکه خارج شده از برجام و زننده زیر میز طرف غربی بوده است ثانیا، در دولت یازدهم و دوازدهم 8 سال برجام و مذاکره با طرفهای غربی اجرایی شده است حال آنکه بانیان و مجریان برجام توضیح دهند که چه دستاوردی در آن سالها برای کشور داشته است.؟!! آیا اقای ظریف که امروز با صدای بلند در داووس از مذاکره با آمریکا میگوید ایا نویسنده و مجری برجام نبوده است؟ حاصل آن برجام چه بوده است؟ پاسخ به این پرسش و کتمان نکردن بدعهدی طرفهای غربی یکی از محورهای مهم در این روزها باید باشد. در نهایت آنکه این نبایدها را در یک جمله میتوان خلاصه کرد و آن اینکه دوستی پنهانی با دشمن در قالب متهم سازی داخلی، تحقیر سازی درونی، تطهیر سازی دشمن، توجیه سازی رفتار غرب، کتمان حقیقت بینتیجه بودن مذاکرات قبلی با غرب ممنوع است.
قاسم غفوری