این روزها سوریه در حالی کانون تحولات جهانی شده است که از نکات قابل توجه ادعاها و تحرکات حاکمان دمشق علیه ایران است بگونهای که در راستای بازی رسانههای غربی، نوعی استثنا سازی را در قبال ایران به نمایش گذارند. رویکردی که در راستای بازی تحقیرسازی، متهم سازی، تفرقه افکنی در حال اجراست. این تحرکات در حالی صورت میگیرد که جهانیان اذعان دارند که اگر حضور مستشاری ایران در سوریه و عراق و شکل گیری جبهه مقاومت در منطقه نبود تروریسم داعشی و النصره( بخوانید تحریر الشام ) تمام منطقه را گرفته و جنون و جنایت آن حتی به سایر نقاط جهان از جمله قلب اروپا میرسید. جهانیان اعتراف میکنند که سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی رهایی بخش بشریت از شر تروریسم بوده است لذا جوسازی دروغین مقامات دولت خودخوانده تحریرالشام علیه ایران از یک سو عقده گشایی از در قبال عملکرد ایران و متحدانش در مبارزه با تروریستها است. از سوی دیگر این دروغ پراکنیها و آدرس غلط دادنها میتواند بخشی از سناریوی تبلیغاتی تروریستهای تحریرالشام برای پنهان سازی ماهیت تروریستی و جنایاتی است که علیه مردم سوریه و منطقه صورت دادهاند.
از سوی دیگر حقیقت آن است که تغییر لباس و نوع سخن گفتن تغییر در ماهیت جریانها ایجاد نمیکند. سران تحریرالشام از جولانی گرفته تا سایرین این روزها با تغییر نام و تغییر لباس و پوشیدن کت و شلوار و کروات زدن برآنند تا چهرهای متفاوت از خود بر جای گذارند حال آنکه جهانیان حتی غربیها که برای سهم خواهی از سوریه ویران شده لشکر کشی دیپلماتیک به دمشق داشتهاند این گروه را در لیست گروه تروریستی قرار داده اند و حتی برای سران آن میلیونها دلار جایزه در نظر گرفتهاند.
همچنین آنانی که در برابر ادعای حاکمان تروریست دمشق علیه ایران سکوت و یا از آن استقبال کردهاند بار دیگر ماهیت تروریسم پروری و ضد امنیت جهان بودن خود را نشان دادهاند که اجماع جهانی برای مقابله با آنها امری ضروری مینماید.
نکته اساسی آنکه در شرایطی که رژیم صهیونیستی بخشی از سوریه را اشغال کرده، ترکیه در حال سلطه بر بخشهای دیگری است و آمریکاییها نیز در حال گسترش اشغالگری خود میباشند این سوال مطرح است که سران تحریرالشام چگونه بدون پرداختن به این مسائل ادعاهای واهی علیه ایرانی را مطرح می سازند که هیچ حضوری در سوریه ندارد؟ آیا این رفتار چیزی به جز همراهی با اشغالگران برای چند پاره سازی سوریه نمیباشد؟ توهمات ضد ایرانی حاکمان دمشق زمانی ابهام برانگیزتر میشود که این روزها آنها نیز از یک سو در حال جابه جایی جمعیت در برخی مناطق سوریه با آواره سازی هستند و از سوی دیگر نیز ترکیب دولت ادعایی آنها هیچ تناسبی با ساختار قومی و قبیلهای سوریه ندارد و صرفا برگرفته از انحصار گرایی تحریر الشام است!!
شواهد تاریخی نشان میدهد که ملت سوریه هرگز در برابر اشغالگران و متجاوزان به خاکشان سکوت نخواهند کرد و هر زمانی که اشغالگری وارد خاک آنها شده در نهایت با آن مقابله کردهاند چنانکه زمانی فرانسه را اخراج کردند و در دورانی نیز با رژیم صهیونیستی جنگیدهاند و یک دهه نیز با حمایت جبهه مقاومت و روسیه با تروریسم تحمیلی مبارزه کردهاند. بر اساس این سابقه تاریخی قطعا جوانان سوری هستههای جدید مقاومت را در برابر اشغالگران ایجاد و کشورشان را آزاد و در کنار مقاومت منطقه، زوال رژیم صهیونیستی را تسریع میکنند.
در همین حال تروریستهای حاکم شده بر دمشق گویی از تجربههای گذشته درس نگرفتهاند و باور ندارند که غرب آنها را صرفا ابزاری برای اهداف خود می داند و در نهایت تاریخ مصرف آنها به زودی پایان مییابد. آنها در توهم آن هستند که می توانند با مواضع ضد ایرانی از لیست تروریستی غرب خارج و برخی کمکها را دریافت نمایند حال آنکه اینها توهماتی بیش نیست و در نهایت نیز بازنده معادلات غرب خواهند شد.
در نهایت میتوان گفت آنچه این روزها در سوریه جریان دارد و تحرکات ایران هراسانه نه برگرفته از قدرت این جریانها بلکه دورغ پراکنیهایی است که در جهت خدمت به صهیونیستها و آمریکا و وارونه نمایی حقایق منطقه و جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم صورت میگیرد حال آنکه مقاومت نشان داده است هرگز تحت تاثیر این جنگ ادراکی قرار نمیگیرد و در نهایت سرنوشت منطقه را رقم میزند. در سوریه نیز در نهایت آنانی که دل بسته تروریستها برای گسترش نفوذ منطقهای هستند در نهایت بازندگانی هستند که به اهدافشان نخواهند رسید چنانکه تجربه نشان داده است که دل بستگان به غرب و تروریسم توهم زدگانی هستند که رویاهایشان را روی یخ نوشتهاند و جز نابودی حاصلی برای آنها رقم نخواهد خورد.
از سوی دیگر حقیقت آن است که تغییر لباس و نوع سخن گفتن تغییر در ماهیت جریانها ایجاد نمیکند. سران تحریرالشام از جولانی گرفته تا سایرین این روزها با تغییر نام و تغییر لباس و پوشیدن کت و شلوار و کروات زدن برآنند تا چهرهای متفاوت از خود بر جای گذارند حال آنکه جهانیان حتی غربیها که برای سهم خواهی از سوریه ویران شده لشکر کشی دیپلماتیک به دمشق داشتهاند این گروه را در لیست گروه تروریستی قرار داده اند و حتی برای سران آن میلیونها دلار جایزه در نظر گرفتهاند.
همچنین آنانی که در برابر ادعای حاکمان تروریست دمشق علیه ایران سکوت و یا از آن استقبال کردهاند بار دیگر ماهیت تروریسم پروری و ضد امنیت جهان بودن خود را نشان دادهاند که اجماع جهانی برای مقابله با آنها امری ضروری مینماید.
نکته اساسی آنکه در شرایطی که رژیم صهیونیستی بخشی از سوریه را اشغال کرده، ترکیه در حال سلطه بر بخشهای دیگری است و آمریکاییها نیز در حال گسترش اشغالگری خود میباشند این سوال مطرح است که سران تحریرالشام چگونه بدون پرداختن به این مسائل ادعاهای واهی علیه ایرانی را مطرح می سازند که هیچ حضوری در سوریه ندارد؟ آیا این رفتار چیزی به جز همراهی با اشغالگران برای چند پاره سازی سوریه نمیباشد؟ توهمات ضد ایرانی حاکمان دمشق زمانی ابهام برانگیزتر میشود که این روزها آنها نیز از یک سو در حال جابه جایی جمعیت در برخی مناطق سوریه با آواره سازی هستند و از سوی دیگر نیز ترکیب دولت ادعایی آنها هیچ تناسبی با ساختار قومی و قبیلهای سوریه ندارد و صرفا برگرفته از انحصار گرایی تحریر الشام است!!
شواهد تاریخی نشان میدهد که ملت سوریه هرگز در برابر اشغالگران و متجاوزان به خاکشان سکوت نخواهند کرد و هر زمانی که اشغالگری وارد خاک آنها شده در نهایت با آن مقابله کردهاند چنانکه زمانی فرانسه را اخراج کردند و در دورانی نیز با رژیم صهیونیستی جنگیدهاند و یک دهه نیز با حمایت جبهه مقاومت و روسیه با تروریسم تحمیلی مبارزه کردهاند. بر اساس این سابقه تاریخی قطعا جوانان سوری هستههای جدید مقاومت را در برابر اشغالگران ایجاد و کشورشان را آزاد و در کنار مقاومت منطقه، زوال رژیم صهیونیستی را تسریع میکنند.
در همین حال تروریستهای حاکم شده بر دمشق گویی از تجربههای گذشته درس نگرفتهاند و باور ندارند که غرب آنها را صرفا ابزاری برای اهداف خود می داند و در نهایت تاریخ مصرف آنها به زودی پایان مییابد. آنها در توهم آن هستند که می توانند با مواضع ضد ایرانی از لیست تروریستی غرب خارج و برخی کمکها را دریافت نمایند حال آنکه اینها توهماتی بیش نیست و در نهایت نیز بازنده معادلات غرب خواهند شد.
در نهایت میتوان گفت آنچه این روزها در سوریه جریان دارد و تحرکات ایران هراسانه نه برگرفته از قدرت این جریانها بلکه دورغ پراکنیهایی است که در جهت خدمت به صهیونیستها و آمریکا و وارونه نمایی حقایق منطقه و جا به جا کردن جای ظالم و مظلوم صورت میگیرد حال آنکه مقاومت نشان داده است هرگز تحت تاثیر این جنگ ادراکی قرار نمیگیرد و در نهایت سرنوشت منطقه را رقم میزند. در سوریه نیز در نهایت آنانی که دل بسته تروریستها برای گسترش نفوذ منطقهای هستند در نهایت بازندگانی هستند که به اهدافشان نخواهند رسید چنانکه تجربه نشان داده است که دل بستگان به غرب و تروریسم توهم زدگانی هستند که رویاهایشان را روی یخ نوشتهاند و جز نابودی حاصلی برای آنها رقم نخواهد خورد.
قاسم غفوری